کدخبر: 1010230

زهره فکور صبور

واکنش تلخ بازیگران به خبر فوت زهره فکور صبور | علت مرگ مشکوک زهره فکور صبور اعلام شد

زهره فکور صبور بازیگر سینما و تلوزیون در شامگاه 10 اسفند در منزل شخصی خود براثر استفاده از قرص درگذشت.

به گزارش شمانیوز: زهره فکور صبور بازیگر سینما و تلویزیون ساعت ۸ شب در منزل شخصی خود درگذشت. هنوز علت دقیق مرگ زهره فکور صبور مشخص نیست اما بنا بر گفته منابع کاملا آگاه این بازیگر بر اثر خود__کشی با قرص ساعت ۸ شب به بیمارستان منتقل شده اما پزشکان موفق به نجات وی نشده اند.

 

واکنش بازیگران به خبر فوت زهره فکور صبور

 

 

 

 

زندگی خصوص زهره فکور صبور به روایت خودش

زهره‌فکور‌صبور هستم متولد ۱/۱/۱۳۵۷، پدرم کرمانشاهی و مادرم هم سمنانی هستند، اما خودم در تهران متولد شدم.

من در یک خانواده ۷ نفر زندگی می‌کنم، ۳ خواهر و ۱ برادر دارم و من خودم فرزند آخر خانواده هستم و با برادرم به علت اختلاف سنی کمی که حدود ۱ سال دارم رابطه بسیار نزدیک و صمیمی دارم.

واقعیت این است که در تمام طول زندگیم به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم بازیگر شدن بود، سال ۱۳۷۵ که دیپلم گرفتم یکی از دوستانم که در عرصه تئاتر کودک فعالیت داشت، آن زمان نمایشی را در دست داشت و به دنبال بازیگر برای نقش یک گل بود، به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم. بعد از این تئاتر هم، با گروهی از دانشجویان تئاتر در نمایش‌نامه حملت نقشی ایفا کردم، بعد از این قضیه بازیگری برای من جدی‌تر شد، در حین تئاتر حملت دوستانم پیشنهاد دادند که گروهی برای تهیه دو فیلم به دنبال بازیگر هستند و من رفتم و فرم پر کردم و از آنجا بود که توانستم در فیلم باغ کوچک بی‌بی‌گل و همزمان با آن در فیلم روزگار جوانی به کارگردانی آقای شاپورقریب بازی کنم. وقتی این کار‌ها تمام شد به کلاس بازیگری آقای سمندریان رفتم و آنجا دوره دیدم و به این شکل به این عرصه راه پیدا کردم.

 

 

«اگر بچه داشتم، قطعا نمی‌گذاشتم بازیگر شود.»

زمان بازیگر شدن من تنها کسی که با این مسئله مخالفت کرد برادرم بود و با توجه به اینکه من حدود ۱ سال داشتم که پدرم فوت کرد، حرف برادرم نه تنها برای من بلکه برای تمام اعضای خانواده‌ام مورد قبول بود، اما بعد از اینکه پشتکار مرا دید و سر ضبط کار‌های من حضور پیدا می‌کرد کم کم این مسئله را پذیرفت.

در ابتدای کار و زمانی که سن و سال کمتر است، هر بازیگری دوست دارد همه نقش‌ها را تجربه کند، اما بعد از گذشت مدتی تمام نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شود همه یکسان هستند و من این مسئله را دوست ندارم. من بعد از دلنوازان که نقش یک نابینا را داشتم و متفاوت با نقش‌هایی بود که قبلا بازی کردم، دوست دارم بازی‌هایم متفاوت باشد و نقشی را کار کنم که برای نزدیک شدن به آن کمی تحقیق کنم. البته اگر هم بخواهی منتظر نقش خاص بمانی هم خوب تبعاتی دارد که اولا باید مدت زیادی بیکار باشی و بالاخره بُعد مالی زندگی هم هست.

وقتی آدم زیاد کار نمی‌کند فراموش می‌شود و حتی این مسئله در بُعد کاری هم تاثیرگذار است؛ اگر فیلم‌نامه خوبی باشد که در آن نقشی بسیار مناسب با نوع بازی من هم در آن وجود داشته باشد، زمانی که من کار نمی‌کنم از یاد کارگردان‌ها هم می‌روم و این به ضرر من و هر کسی که این رویه را انتخاب کرده است و برای همین است که به تازگی خیلی روی خاص بودن نقش تمرکزنمی‌کنم و نمایش‌نامه‌ها را راحت‌تر انتخاب می‌کنم.

اگر بخواهم از لحاظ خودم جواب دهم از برخوردی که با مردم دارم، می‌توانم بگویم من را دوست دارند، اما من با چه تعداد آدم باید سرکار داشته باشم که بگویم از نظر همه محبوب هستم، اما خوشبختانه تا امروز با هر که برخورد داشتم برخورد مناسبی با من داشتند و دوستم دارند.

من تا مدتی بعد از بازی در یک کاراکتر خیلی با آن نزدیک هستم و با آن زندگی می‌کنم و در زندگی عادی من هم وارد می‌شود. حتی گاهی اتفاقی می‌افتد که با خودم می‌گویم مثلا کاش آن قسمت فیلم را به یک شکل دیگری بازی می‌کردم. اما به مرور از حال و هوای بازی‌هایم در می‌آیم.

خوشبختی در پول، ثروت و... این‌ها نیست و من با این سوال شما یاد جمله آقای انتظامی افتادم که می‌گفتند خوشبختی در دل آدم باید باشد و وقتی دلت خوش باشد آدم خوشبختی هستی که واقعا هم درست است.