کودک دزدی دانمارک
مادری که فرزند خودش را دزدید + فیلم دردناک
سرنوشت عجیبی که دولت دانمارک برای یک مادر و فرزند ایرانی رقم زد؛ مادری که حق ندارد فرزندش را در آغوش بگیرد.
به گزارش شمانیوز: کودک دزدی دانمارک این بار گریبانگیر یک شهروند ایرانی شد. کودک دزدی دانمارک برای جبران رشد منفی جمعیت خود، فرزندان مهاجران را بهزور و به دلایل واهی از خانوادههایشان میگیرند. ماجرای کودک دزدی دانمارک به وزارت امور خارجه کشیده شد.
حمیده سلامتی، ایرانی ساکن دانمارک که دارای اقامت موقت، به مدت دو سال است در رابطه با مشکل فرزندش گفت: دولت دانمارک فرزندم را بیدلیل از من گرفته و از آنجایی که این سیستم در دانمارک رواج دارد والدین زیادی مانند من دچار این مشکل شدهاند.
حمیده سلامتی، ایرانی ساکن دانمارک که دارای اقامت موقت، به مدت دو سال است در رابطه با مشکل فرزندش گفت: دولت دانمارک فرزندم را بیدلیل از من گرفته و از آنجایی که این سیستم در دانمارک رواج دارد والدین زیادی مانند من دچار این مشکل شدهاند.
فرزند من دچار مشکلات جسمی و روحی فراوان شده اما دولت دانمارک حاضر به بازگرداندن فرزندم نیست.
از طریق وکلای مختلف و حقوق بشر پیگیر شدم اما پاسخی نگرفتم. یکبار که قصد بازگشت با فرزندم به ایران را داشتم ما را بازداشت و چهار ماه زندانی کردند. بارها قصد بازگشت به ایران داشتم اما گفتهاند بدون فرزندم بروم.
طبق اسناد و مدارک موجود دولت دانمارک بسیاری از مواد قانونی کنوانسیون حقوق کودک را نقض کرده اما به دلیل فساد سیستماتیک، کسی پاسخگو نیست.
جان و آینده فرزندم در خطر است، لذا خواهشمندم مساعدت لازم را جهت بازگرداندن فرزندم به آغوش مادر و کانون خانواده و بازگشت به ایران مبذول دارید.
توضیحات مادر ایرانی که فرزند خودش را در دانمارک دزدید
حمیده سلامتی: در دادگاه هیچ کدام اسناد و مدارک ما بررسی نشد و بعد از ۱ ساعت و نیم صحبتهای وکیلم همان رای قبلی را دادند.
فرزند من اوتیسم دارد اما بچهام را از من گرفتند و نمیپذیرفتند او را درمان کنند.
ماهی ۱ ساعت میگذاشتند او را ببینم و حتی اجازه نمیدانند در همین ۱ ساعت با او حرف بزنم.
سرانجام تصمیم گرفتم فرزندم را بدزدم اما دستگیر و به سه ماه حبس در زندان محکوم شدم.
امیدوارم در ایران از طریق وزارت امور خارجه بتوانم فرزندم را پس بگیرم.
جنایت دولت دانمارک در حق مادر و فرزند ایرانی
ماجرای غمانگیز و باورنکردنی از زبان مادری ایرانی که در دانمارک زندگی میکند، در فضای مجازی منتشر شد. خانم مهسا، داستان خود را از این جا شروع میکند که برای مدت کوتاه و به دلیل شرایط کاری همسرش به دانمارک مهاجرت میکنند.
پس از مدتی صاحب فرزند میشوند. در 9 ماهگی فرزند، خانم مهسا متوجه میشود که برخی از حرکات فرزندش غیرعادی است. او پس از اینکه بیش از مدت یک سال از کادر پزشکی جوابی نمیگیرد به ایران میآید و به پزشک مراجعه میکند. پزشک احتمال میدهد که فرزند او بیماری اوتیسم داشته باشد و برای پزشکان دانمارکی نیز یک درخواست و نامه مینویسد.
آنها به دانمارک بازمیگردد و ازاینپس در خانه جدیدی مستأجر میشوند. اما متوجه میشوند که خانه دچار مشکلاتی است و طبق قاعده میبایست به شهرداری اطلاع دهد تا از خانه بازدید کرده و با تشخیص شرایط نامناسب خانه، به آنها در رهن خانهای دیگر کمک کنند.
شهرداری نامناسب بودن آن خانه را تأیید میکند اما میگوید نمیتواند به آنان در رهن خانه جدید کمک کند و تنها راه کمک آنان این است که به پانسیونهایی ویژه این افراد، مراجعه کنند و در آن جا ساکن شوند. مهسا در ادامه روایت میگوید: «ما به مأموران گفتیم تا فردا صبح به آنان اطلاع میدهیم. اما با ما تماس گرفتند که یا باید به این پانسیون بیایند وگرنه فرزندتان را از شما میگیریم! بهانه آنان نیز این بود که شما به دلیل نداشتن خانه صلاحیت نگهداری فرزند را ندارید! لذا به پانسیون رفتیم. اما محیط آنجا به شدت بد بود. افراد معتاد و نابهنجار وجود داشت. حریم خصوصی من را اصلاً رعایت نمیکردند و حتی وقتی فرزندم را به حمام میبردم وارد میشدند.
این دخالتها تشدید میشد و حتی میگفتند نباید فرزندت را به مهدکودک ببری و یا از عمد کاری میکردند که من عصبی شوم. با جستجو در اینترنت با یک وکیل آشنا شدم. او گفت که در بد مخمصهای افتادی و در اینجا میخواهند فرزندت را بگیرند، اینقدر بر روی حرکاتت تمرکز میکنند تا ایرادی در تو پیدا کنند و بهانهای برای گرفتن فرزندت باشد. بعد از چهار ماه ما توانستیم از آن پانسیون برویم و یکخانه مناسب نیز پیدا کردیم.
شب آخر ناگهان دو نفر از مسئولین آنجا وارد اتاق ما شدند. من لباس نداشتم و گفتم بروید بیرون لباس بپوشم و بعد داخل شوید. اما آنان گوش نمیدادند. من ناخودآگاه عصبی شدم و آنان را به بیرون هل دادم. فردا با همسرم رفتیم تا خانه را آماده کنیم و فرزندم آنجا ماند.
صبح هنگامی که مشغول آماده کردن خانه بودیم، با ما تماس گرفتند که به پانسیون بیایید. هنگامی که به آنجا رفتیم با پلیس مواجهه شدیم و آنان به علت رفتار دیشب و به بهانهی اینکه ما رفتاری خشونتآمیز داریم، بچه را گرفتند.
فرزند خانم مهسا دو سال است که در اختیار دولت دانمارک است. دادگاههایی نیز برای بررسی این مسئله تشکیل شده است. او میگوید برای عدم صلاحیت نگهداری فرزندم تهمتهای غیرواقعی میزنند. برای مثال میگویند بچه دستش را به طرف قابلمه داغ برد و مادرش با حرکت تند و خشن دست او را دور کرد! مهسا میگوید در حقیقت، دولت دانمارک برای جبران رشد منفی جمعیت خود، فرزندان مهاجران را بهزور و به دلایل واهی از خانوادههایشان میگیرند. حال طبق قانون، این مادر میتواند تنها یک ساعت در ماه فرزندش را ملاقات کند؛ آن هم با این شرایط که او را بغل نکند و نبوسد.
منبع: مهر