در سوگ پزشکی دیگر از فارس
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
قلم تقدیر بر صفحه تقویم آخرین برگ حیات پزشکی متعهد و انسانی شریف؛ دکتر سید علی جزایری را رقم زد و جامعه پزشکی را در اندوه غروب خورشید پر فروغی نشاند که دست و قلم و اندیشه و دل به خدمت خلق می اراست و گام همت به زدودن الام بر می داشت.
دریغ که بوستان حیات او زود هنگام تر از خزان به زمستان خاموشی رسید و دفتر فیاض عمرش بی گاه تر از سطرهای وسیع وجودش به نقطه پایان... پردیس مهر خالی از فردوس حضورش و دایره چرخ در ماتم نهفت نگاهش ..
دکتر جزایری تنها یک پزشک متخصص نبود بلکه طبیبی حاذق و انسانی متعهد بود.فقدان او برای جامعه پزشکی تنها مرگ یک پزشک متخصص نیست بلکه دردجانکاه از دست دادن انسانی است که خود به تنهایی دنیایی از نبوغ و شرافت بود.پزشک پاک نهادی که با رفتار و منشی نیک، عالی ترین ترجمانی متعالی از انسانیت قداست و تعهد بر کتیبه یادها به یادگار نهاد.. سوگند نامه پزشکی را نه با قلم نویسا بلکه با جوهر شرافت خویش امضا نمود و در فراز و فرودهای زندگی ، میثاق خویش با خدا و پیمان خود را با وجدان خویش همواره پاسداشت.
نبض حیاتش ،عشق خدمت به همنوعانش بود و بی تاب تر از آن بود که نگاه خسته و دردمندانه بیماران کم بضاعت را ببیند و چشم وجدان بر هم نهد و روی از نیاز آنها برتابد.تا آنجا که گاه هزینه پزشکی مراجعین تنگدست صلواتی بود و دعای خیری که باور داشت بدرقه راه و زندگی اش خواهد بود.
در سخت ترین روزهایی که کشور در تب آمارهای روز افزون بیماران کرونایی میسوخت و کادر پزشکی پرچم سلامت را به قیمت جان افراشته میداشت ،گامهای صلابتش در میانه میدان نهاد شاید بدان امید که همت او سایه پدری بر سر خانواده ای نگاه دارد و دست کودکی از دامان پر مهر مادر جدا نشود.تازه دامادی در حجله ماتم منشیند و مادری از داغ جوان گیسو پریشان نگردد.
طنین صدای مهربانش و ژرفای نگاه نافذش که در لابه لای سکوتهای متین و ملاحت تبسمهای موقرانه اش گاه گاه بر چهره اش می نشست، ترسیمی از چکامه وسعت روح او داشت که بند بند وجودم را مسحور بی تکلفی هایش می کرد و گویا تر از هر کلامی، وارستگی های او را پیش چشمهای پرسشگرم تفسیر می نمود.عقاب طبع منیعش بلند پرواز تر از آنکه به زنجیرهای تعلق گرفتار آید و صفای آینه وجود مهر خیزش، پاک تر آن که زنگار منیت پذیرد.
دریغ که صعوبت روزگار و سعایت چرخ کج مدار، مناعت روحش را تاب نیاورد و
بار سنگین فراقش را بر شانه های شکیب دوستانش نهاد تا شب دیجور فقدانش ،فروغ از دیدگان امید رباید و اندوه محنت بار فقدانش،سبوی دل از باده صبر تهی سازد.
دستهایی که به سخاوت دانه های مهر می افشاند،مبادا چشمی غمین باشد و نگاهی که با محبت تارهای محنت از پود قلبها می گشاد تا دلی اندوهگین نباشد، شکوه معراج را در آغوش گرفت و دیده بر لاجوردی ابدیت گشود.
دکتر جزایری دایره دوار ناسوت خاک را بر نتافت.خامه تقدیر قلم طبابت او را بر زمین نهاد و روح بلند و عاری از تعلقش را از حضیض خاک برگرفت.سرو سهی روی از بوستان حیات برگرفت ، تا جان به منزلگاه جانان رساند و دل به میقات در خانقاه سبحان سپارد.پرتویی از عالم حقیقت بود در رباط خاک که گوهر لامع از غبار هبوط برگرفت و بر آستان حضرت منان ماوا گرفت
بادا که روح پاک او در سایه طوبی منزل گزیند و هستی جاویدش از زلال چشمه های رحمت لایزال الهی، جرعه ها نوشد.
دکتر سعید نیاکوثری