شمانیوز
شما نیوز

سایت وزارت نفت کاشف رابطه چرچیل و نتانیاهو!

شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز): سایت خبری وزارت نفت در حالی که این روزها با حاشیه های متعددی دست و پنجه نرم می کند در اقدامی بی سابقه خود را در جایگاه یک نهاد توصیه گر سیاسی دیده است.

به گزارش شبكه مردمي اطلاع رساني(شما نيوز): حال این روزهای شبکه اطلاع رسانی وزارت نفت زیاد خوب نیست ؛ این " خوب نبودن حال و احوال " را می شود از اصرار این سایت در حمله قلمی به منتقدان افتتاح نمایشی فاز 12 تا حاشیه های ظاهرا تکذیب شده و نیز در ورود بیجای آن به حوزه مسایل هسته ای دید. سایت خبری وزارت نفت در حالی که این روزها با حاشیه های متعددی دست و پنجه نرم می کند در اقدامی بی سابقه خود را در جایگاه یک نهاد توصیه گر سیاسی دیده و خطاب به همه جناحها در کشور نوشته است: به نظر می رسد لازم باشد همه جناح ها با پرهیز از سهم خواهی از گفتگوها در این پروژه ملی( منظور مذاکرات هسته ای است) مشارکت معنوی کنند .

با این حال در تازه ترین اقدام این سایت ، روز چهارشنبه 13 اسفندماه مقاله ای با عنوان بایسته های سیاسی در میانه مذاکرات به قلم استاد حمیدرضا زاهدی سردبیر محترم شبکه شانا روی خروجی این سایت رفته است که محتوای آن حاکی از وجود مخلوطی از تفکرات تامل برانگیز و برداشت های سلیقه ای از اتفاقات تاریخی در سوگیری سیاست های این سایت است.

هرچند نمی دانیم نویسنده محترم این یادداشت ، آموخته های تاریخی خود را در کدام مکتب و پای کدام منبر آموخته اند اما یادآوری برخی نکات را به ایشان ضروری دانستیم ؛ امید داریم باعث شود اگر در آینده ای دور یا نزدیک به هر دلیل ایشان که خواستند قلم به دست بگیرند و یادداشتی با محتوای تاریخی بنویسند کمی درنگ کنند و لااقل پیش از نگارش بر مطالعات تاریخی خود بیفزایند.

در ابتدای این یادداشت، نویسنده تلاش کرده است با اصل فرض کردن برخی انگاره های خود ، پیدایش پدیده ای به نام جنگ سرد را حاصل تفکر و تئوری بریتانیا و به ویژه ناشی از سیاست های چرچیل قلمداد کند ، ایشان نوشته اند : در پایان جنگ جهانی دوم چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا که کشورش در نتیجه عوارض و ویرانیهای جنگ، دیگر یک قدرت جهانی نبود، با پیش کشیدن تئوری پرده آهنین ، کل غرب را روبروی دشمنی جدید قرار داد و شوروی و بلوک شرق را به عنوان این دشمن مطرح کرد و به این وسیله موفق شد نوعی اتفاق را در بلوک غرب به وجود آورد.

نخست اینکه برعکس تصور نویسنده محترم ،چرچیل پس از جنگ جهانی دوم تاثیر فوق العاده زیادی در شکل گیری سیاست های بریتانیا نداشته است ، چرا که اصلا آقای چرچیل بعد از جنگ دوم نخست وزیر بریتانیا نبود ،حتی در آخرین ملاقات میان سران قدرت های جهانی درگیر در جنگ دوم که در17 ژوئیه تا 2 اوت 1945 در پوتسدام برگزار شد در کنار ترومن رییس جمهور جدید آمریکا ، استالین رهبر شوروی و چرچیل نخست وزیر بریتانیا، کلمنت اتلی هم به عنوان نخست وزیر آتی بریتانیا حضور یافت و این موضوع حاکی از این است که بخش مهمی از رهیافت های سیاسی بریتانیا برای دوره پس از جنگ نه با نظر دولت ائتلافی چرچیل که با نظر حزب حاکم کارگر و رییس آن یعنی اقای اتلی نخست وزیر تعیین می شد.

بر همین اساس تصوری که با مضمون تسلط چرچیل یا پنداشتن وجود دائمی سایه او بر سیاست های دولت بریتانیا وجود دارد نوعی خام انگاری عوامانه یا ناشی از کثرت تصویر رسم شده از مکر و حیله این سیاستمدار بریتانیایی در میان مردم ایران و جوامع شرقی است که در ایران ما با واژه کنایی دایی جان ناپلئونی شناخته می شود؛ اما نویسنده ای که می خواهد در یک سایت رسمی با مخاطبانی کارشناس و اهل مطالعه مطلبی بنویسد باید نخست این انگاره های عوامانه را از خود دور کند.

نویسنده محترم یادداشت به همین سیاق نتیجه گرفته اند که طرح تئوری پرده آهنین از سوی چرچیل با هدف ایجاد اتحادی در میان کشورهای غربی بوده است و به زعم ایشان : کل غرب را روبروی دشمنی جدید قرار داد ؛ جناب آقای نویسنده محترم صرفا جهت اطلاعتان عرض می شود که حداقل 20 سال پیش از تئوری پردازی پرده آهنین چرچیل ، تمام آنچه شما غرب می پندارید یک تنه در اظهار مخالفت برابر کشوری که با عقیده مارکسیسم و کمونیسم بر ویرانه های امپراتوری تزار بنا شده بود متحد شده بودند و شوروی نه از سال 1945 که از میانه دهه بیستم قرن گذشته میلادی زمانی که مشخص شد قصد به چالش کشیدن آرمان های اصولی کاپیتالیسم را دارد در صدر فهرست دشمنان غرب قرار گرفت.

آنچه که به مدت حدود 4 سال باعث "فراموشی اجباری " این دشمنی و عناد میان شوروی و غرب شد ظهور پدیده ای به نازیسم در اروپا و حمله آلمان به خاک شوروی بود که موقتا شوروی را در جبهه ای مشترک و همراه با بریتانیا و ایالات متحده قرار داد و مشخص بود که با فتح برلین توسط متفقین ، این ماه عسل اجباری میان کمونیسم و کاپیتالیسم پایان خواهد یافت که همانگونه هم شد ؛ حتی نگاهی کوتاه به مشروح مذاکرات سران قدرت ها در کنفرانس های تهران و یالتا هم موید وجود اتحادی پایدار میان بریتانیا و ایالات متحده و وجوداختلاف شدید آن دو کشور با شوروی است؛ پ س تصور اینکه با پایان جنگ دوم و در اثر سیاست های چرچیل ، یک فوبیای شرقی در ساختار سیاسی غرب ظهور کرده است تنها در اثر برداشت سطحی نویسنده به دست آمده است، بااین اوصاف تمام آن 5 بند اظهارنظر ساده انگارانه ای که نویسنده محترم در میانه یادداشت از نتایج تئوری چرچیل ارائه دادند یک نتیجه گیری سطحی و( با عرض احترام به شخصیت نویسنده محترم) کوچه بازاری است ، در نهایت هم اینکه می فرمایند : بریتانیای امروز محصول این فرآیند است ؛خود نشان دهنده میزان سواد نویسنده از تحلیل تاریخ روابط بین الملل است .

اما قسمت جالب یادداشت زمانی است که ایشان با تلقی این فرضیات خود به مثابه اصول تاریخ روابط بین الملل ، اصرار دارند تا بگویند که شوی تبلیغاتی اخیر نتانیاهو برگرفته از رفتار و سیاست چرچیل است و یا به قول نویسنده: می توان الگوی رفتاری چرچیل را پشت آن دید!! از همین جای یادداشت است که استیلای تفکرات دایی جان ناپلئونی عیان می شود وقتی یک نویسنده به جای مطالعه در باب ریشه های تاریخی رفتارهای سیاسیون صهیونیست ، شناخت ماهیت و عملکرد دولت غاصب یهود و تز ایران هراسی نتانیاهو که از سال 1996 آغاز شده است ، یکراست سراغ تز "کار کار انگلیس هاست" می رود و به زعم خودش : الگوی رفتاری چرچیل را پشت سر رفتار نتانیاهو می بیند به راستی فقط می توان یاد دیالوگ های ماندگار میان دایی جان و مش قاسم در رمان مشهور دایی جان ناپلئون افتاد و گفت : یادش بخیر جنگ کازرون!!

می دانیم که در ادبیات سیاسی جهان امروز و به ویژه در اروپا، راهبرد چرچیلیسم در مطالعه سیاست خارجی ، ( فارغ از شخصیت بی رحم ، سلطه طلب و متمایل به برده داری چرچیل) به مجموعه ای از رفتارها و دسته بندی های سیاسی گفته می شود که به علت طراحی های زیرکانه ،می تواند ضامن رسیدن به اهدافی ظاهرا دست نیافتنی در حوزه اقتدار سیاسی بین الملل باشد ، حالا این نتیجه گیری سلیقه ای یادداشت نویس شانا و همسان دانستن رفتار نتانیاهو با سیاست های چرچیل می تواند حاکی از این حقیقت پنهان باشد که در ذهن نویسنده ، متاسفانه و در اثر تلقین غلط همسان بودن رفتارهای چرچیل و نتانیاهو " زیرکانه بودن" راهبرد تبلیغاتی کثیف نخست وزیر رژیم سارق اسرائیل، پذیرفته شده است و همین مساله بر نگرانی های موجود نسبت به حضور این گونه افراد در مسئولیت های خبری یک وزارتخانه کلیدی کشور می افزاید .

به راستی در این غیاث آباد شانا چه رخ داده است که سردبیرش به خود اجازه می دهد با این سطح سواد درباره مهمترین شرایط سیاسی کشورمان اینگونه اظهارنظر کند، اظهار فضل های گاه و بیگاه مسئولان میانی نفت درباب وابسته بودن آینده صنعت نفت به نتیجه مذاکرات هسته ای کافی نیست حالا یک کارمند اداره کل روابط عمومی که وظیفه اش رصد جریان توسعه صنعت نفت و امیدآفرینی در روند توسعه این صنعت از طریق نشر خبرهای همان حوزه است دست به قلم برده و مشغول کشف الگوهای رفتاری نتانیاهو و ارتباط آن با چرچیل است!! (وامصیبتا بر این اداره کل )

اما بخش عجیب تر این یادداشت در سطور انتهایی آن هویدا می شود،جایی که نویسنده به خود اجازه می دهد در مقام یک توصیه گر سیاسی بنویسد: "منطق گفتگو و اداره درست رفتار ایران در این وقت حساس از مذاکرات می تواند ابتکار دشمن صهیونیست را خنثی کرده و نتیجه را به ضرر او کند،" ؛ هرچند نویسنده محترم منظورشان را به صورت شفاف از جمله "اداره درست رفتار ایران" بیان نکرده اند اما لازم است به ایشان یادآوری کنیم که ساختار " رفتار ایران در این وقت حساس از مذاکرات " نه با توصیه های حضرتعالی که توسط مسئولان واجد حق تنظیم رفتار سیاسی ایران تعیین و اداره می شود و اصولا اداره کردن رفتار سیاست خارجی کشور جمهوری اسلامی ایران نه امروز که در تمامی تاریخ 36 ساله کشور جای نگرانی و توصیه ندارد .

نویسنده در فراز پایانی و پرحاشیه یادداشت هم نوشته اند : " در این مقطع به نظر می رسد لازم باشد همه جناحها با پرهیز از سهم خواهی از گفتگوها در این پروژه ملی که تحت نظارت کامل مقام معظم رهبری به نقطه های قابل اتکایی رسیده است، مشارکت معنوی کنند تا دشمن بیش از پیش شکست خورده و ناتوان به پستوهای تاریخ هدایت شود." ؛ واقعا نویسنده محترم خود را در چه مسئولیت پدرانه ای فرض کرده اند که به همه جناح های کشور اینگونه اندرز می دهند؟؟ جمله " به نظر می رسد لازم باشد" !! خطاب به جناح های سیاسی را اگر پیشکسوتی از سیاسیون کشور می گفت شاید تحملش آسان می نمود اما جنابعالی خود را در قامت کدام پدر خیر و مصلحی دیده اید که اینگونه بنای اندرز دادن به جناح های سیاسی گذاشته اید؟ پرهیز از سهم خواهی از گفت و گوها؟ معنای این جملات چیست؟ مگر کسی از گفت و گوهای هسته ای سهمی خواسته است ؟ این تناقض در جملات پایانی ناشی از چیست؟ هم می نویسید پروژه ملی تحت نظارت کامل مقام معظم رهبری و هم تلویحا وجود نوعی سهم خواهی از سوی گروه های سیاسی داخلی در این گفت و گوها را مطرح کرده اید؟ یعنی چه؟ ب رادر بزرگوار ! شما تلویحا ماده غذایی مورد نیاز یکی دوماه بی بی سی و رادیو اسرائیل را یکجا برایشان فراهم آوردید ! اصلا جنابعالی مگر دست اندرکار مذاکرات هستید که از وجود سهم خواهی حرف می زنید؟ کدام سهم خواهی؟ اگر شما و همفکرانتان به این مذاکرات به چشم غنیمت نگاه کرده اید حساب و کتابش با خودتان اما تا جایی که در سپهر سیاست ایران هویداست کسی یا جناحی از مذاکرات سهمی نخواسته؛ اگر هم گروه یا افرادی به روند مذاکرات یا موضوعات مطرح در دوره های مختلف اعتراضی کرده اند این اعتراض حق همه مردم است، از برکت جمهوری اسلامی و شجره طیبه شهدا ، امکان طرح انتقاد دلسوزانه درباره مهمترین مسایل سیاسی کشور هم فراهم است ، شما و همفکرانتان اگر به راستگویی و پاکدستی تان در مذاکرات اتقان و ایمان دارید نگران طرح اندیشه های انتقادی در زمینه گفت و گوهای هسته ای نباشید.

کی و چه زمانی یاد خواهیم گرفت در حیطه تخصص و سواد خودمان حرف بزنیم ؟ کی قرار است یاد بگیریم به صرف داشتن یک صندلی موقت در یک دستگاه دولتی عریض و طویل نمی توانیم هرچه سلیقه مان است روی کاغذ بریزیم و به اسم یادداشت به خورد خواننده بدهیم؟ کی قرار است بفهمیم روزنامه نگار بودن و مدیر رسانه بودن به تعداد یادداشت های دوپاراگرافی گوشه یک سایت داشتن نیست بلکه به درک درست از تغییرات جهان است تغییراتی که رخ می دهد و برخی نمی بینند، و هنوز در حال و هوای خود سیر می کنند که : دایی جان در جنگ کازرون با انگلیس ها....، نه مش قاسم اون توی جنگ ممسنی بود.... .

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied