شمانیوز
شما نیوز

سعی کرده‌ام کلیشه‌های رایج در کار کودک را بشکنم

سعی کرده‌ام کلیشه‌های رایج در کار کودک را بشکنم. حتی درباره روباه هم سعی کردیم این دید را به‌وجود بیاوریم که خانم روباهه شخصیت منفی و بدی نیست

سعی کرده‌ام کلیشه‌های رایج در کار کودک را بشکنم

به گزارش شما نیوز ،

نمايش كودک «خروسی كه می‌خواست شب را ببيند» به نویسندگی و كارگردانی آرش شريف‌زاده از نهم شهریورماه ساعت ۱۸:۳۰ اجراهای خود را در سالن بوستان مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در پارک لاله آغاز کرده است. سعيد ابک، بهاره ميرزاپور، راحله شمس‌آبادی، احمد خيرآبادی، سعيد حاجی‌حيدری و امين‌رضا ملک‌محمودی بازیگران این نمایش ۵۰ دقیقه‌ای هستند. در خلاصه این نمایش آمده است: «خروسی آرزو دارد شب و ماه را ببیند اما خاله ستاره اجازه این کار را به او نمی‌دهد. در این میان روباه که از سروصدای صبحگاهی خروس خسته شده است به کمک کلاغ، خروس را به مخفیگاه خود می‌کشد تا این‌که...» به بهانه این اجرا با آرش شریف‌زاده؛ کارگردان و طراح‌صحنه «خروسی که می‌خواست شب را ببیند» گفت‌وگو کرده‌ایم.

«خروسی که می‌خواست شب را ببیند» نوشته بهرام جلالی‌پور است. متن چه جذابیت‌هایی برای شما داشت که آن را انتخاب کردید؟

من با بهرام جلالی‌پور همکاری‌های دیگری هم داشتم. او کاملا به کار کودک اشراف دارد، روی دیالوگ‌هایی که می‌نویسد فکر می‌کند. همچنین فانتزی خاصی در آثار او جریان دارد که کمتر در آثار دیگر دیده‌ام. این متن قبلا نوشته شده بود اما با لطف فراوانی که او به من دارد، اجازه داد دخل‌وتصرف‌هایی در دیالوگ‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها داشته باشم. متن برای من حالت کارگاهی داشت چون با خودم کلنجار می‌رفتم که بخش‌های مختلف متن را چگونه به اجرا برسانیم. بعد از اعمال برخی تغییرات، جلالی‌پور نمایش را دید و از آن خوشش آمد چون معتقد بود حرف‌هایی که می‌خواست در نمایشنامه خود بزند، حفظ‌شده‌اند. یکی از بحث‌هایی که در این نمایش طرح می‌شود این است که کودکان بسیار علاقه دارند شب‌ها دیرتر بخوابند و درنتیجه صبح‌ها هم دیرتر بیدار می‌شوند و خانواده‌ها همواره با این مسئله درگیر هستند. ما در این نمایش به مضر بودن این کار کودکان پرداخته‌ایم. نکته دیگری که در متن وجود دارد و برای من جذاب است، ارتباط نمایش با کودکان کار است. این کودکان در سطح جامعه ما زندگی می‌کنند. بهرام جلالی‌پور می‌گفت در این نمایش خانواده‌ای را دیده است که خروس، کودک آن است، برادر بزرگ‌تری دارد که گاو است و از او حمایت می‌کند و کلاغ پسربچه‌ای است که بیرون از این خانه زندگی و کار می‌کند. او به‌تنهایی زندگی خود را می‌گذراند. ما با اتودهایی که زدیم براساس نظر نویسنده پیش رفتیم و تنها شاخ‌وبرگ‌های بیشتری به نمایش دادیم.

در این نمایش شاهد ساختارشکنی درمورد شخصیت کلاغ هستیم و ازآنچه در ذهن‌ها درباره این موجود هست، آشنایی‌زدایی شده است. اما درباره شخصیت‌هایی همچون روباه شاهد همان دید عمومی هستیم که در افسانه‌های ملل هم وجود دارد و به‌عنوان نمونه آن در ایران می‌توان به «خروس زری پیرهن پری» اشاره کرد. چه شد که تصمیم گرفتید این خانم روباهه کلیشه‌ای را نگاه دارید؟

خودم همواره سعی کرده‌ام کلیشه‌های رایج در کار کودک را بشکنم. حتی درباره روباه هم سعی کردیم این دید را به‌وجود بیاوریم که خانم روباهه شخصیت منفی و بدی نیست و به‌خاطر شرایطی که به‌وجود آمده است، این برخورد را دارد. از سویی دیگر شکستن کلیشه‌ها در کار کودک کار دشواری است. در این نمایش کلاغ که پرنده‌ای طرد شده است را به‌شکلی دیگر به مخاطبان نشان داده‌ایم اما نمی‌توانستم با تمام شخصیت‌ها این کار را انجام دهیم چون نمی‌توانیم به‌طور کامل او را از نکاتی که در کتاب‌ها خوانده است، جدا کنیم. در تئاترهای ما کلاغ به‌عنوان پرنده‌ای منفی و خبرچین معرفی شده است و حتی پدرها و مادرها وقتی کلاغی به‌سمتشان می‌آید، با اکراه به او خوراکی می‌دهند اما وقتی یک کبوتر می‌بینند، به سمت او می‌روند. درصورتی‌که در طبیعت، کلاغ یکی از عجیب‌ترین پرندگان است. این پرنده به‌شدت تمیز و بسیار اجتماعی است؛ در سال‌هایی که در کانون کار می‌کنم، رفتارهای بسیار غریبی از کلاغ‌ها دیده‌ام. اگر کلاغی از سوی حیوانی دیگر موردحمله قرار گیرد، تمام کلاغ‌های منطقه به دفاع از او می‌پردازند! می‌توان گفت اولین کسی که درباره کلاغ، نکات مثبتی را نوشت، صمد بهرنگی بود که در کتاب «اولدوز و کلاغ‌ها» به این بحث پرداخت. شاید یکی از دلایلی که سبب شد این ساختارشکنی درباره حیوانات را انجام دهم، همین داستان باشد. سال‌ها پیش خودم نقش «آقا کلاغه» را که کلاغی دوست‌داشتنی بود، بازی کردم. مطمئنا نمایشی را روی صحنه می‌برم که درباره حیوانات درنده باشد و به‌شیوه‌ای دیگر آن‌ها را نشان خواهم داد.

در این نمایش شما از طراحی‌گریم و لباس معمول برای نشان دادن حیوانات استفاده نکرده‌اید و تنها به المان‌هایی بسیار کوچک بسنده کرده‌اید، در طراحی‌صحنه هم همین شرایط برقرار است و با کودک قرارداد می‌بندید. این وجه از «خروس می‌خواند» نمایش شما را از سایر آثار کودک متمایز می‌کند. کمی درباره نحوه رسیدن به این طراحی بگویید.

ریحانه مطهری؛ طراح‌لباس نمایش، فارغ‌التحصیل رشته نقاشی است و خودم هم گرافیک خوانده‌ام. برای من کنتراست رنگ و فرم اهمیت بسیار زیادی دارد و این مسئله در کار کودک، بسیار مهم‌تر است. من این کنتراست را هم در بازی و هم در دیزاین کل نمایش در نظر گرفته‌ام. به‌عنوان‌مثال اگر قرار باشد یک مزرعه را نشان دهم، پرچین، سبزیجات و... را به‌صورت کامل نشان نمی‌دهم چون در قرن بیست‌ویکم کودکان تمام این محیط‌ها را دیده‌اند و درنتیجه من به المان‌هایی بسنده می‌کنم. در طراحی‌لباس هم از همین شیوه استفاده می‌کنم. به‌عنوان‌مثال گاو نمایش من، برخلاف تمام گاوهایی است که کودکان تا به امروز دیده‌اند. گاو نمایش من اصلا شاخ ندارد! درصورتی‌که یکی از مشخصات اصلی گاو، شاخ او است، اما ما تمام این المان‌های معمول را از شخصیت‌ها گرفته‌ایم تا کودک بتواند در محیط زندگی خود هم این شخصیت‌ها را پیدا کند و درنتیجه با شخصیت‌ها هم‌ذات‌پنداری پیدا کند. وقتی کودک به‌عنوان‌مثال شخصیت خروس را با تمام المان‌های این شخصیت روی صحنه می‌بیند، به‌سختی می‌تواند در جامعه خود مابه‌ازای آن را پیدا کند اما وقتی کار مرا می‌بیند، راحت‌تر می‌تواند این شخصیت را در دنیای پیرامون خود ببیند. البته آشنا کردن کودکان با این شیوه کار دشوار است اما چون این وجه در آثار من همواره دیده می‌شود، مخاطب کودکی که با آثار من آشنا است، به‌راحتی این وجه را می‌پذیرد. این اتفاق هم برای تماشاگر جذاب است که با شیوه‌ای دیگر داستان حیوانات را می‌بیند و هم برای بازیگر جذاب است چون می‌تواند بازی خود را نشان دهد. متاسفانه در تئاتر کودک بازیگران بسیار کمی داریم. دید کلی نسبت به تئاتر کودک بسیار سهل‌انگارانه است.

این نوع طراحی کار بازیگران را دشوار نمی‌کند؟

طبیعتا دشوار می‌کند. در تمرین‌ها از تمام بازیگران می‌خواهم صداسازی نکنند. همچنین زمانی‌که قرار است در نقش یکی از شخصیت‌های نمایش که حیوان است، بازی کنند، نباید صورت خود را به آن شبیه کنند بلکه باید بدون استفاده از المان‌های معمول، در شیوه بازیگری این حیوانات را نشان دهند. این مسئله بازیگر را با چالش مواجه می‌کند چون به‌عنوان‌مثال وقتی کلاغ روی صحنه می‌آید، منقاری روی صورت ندارد که بخواهد به‌وسیله آن به‌صورت دیداری کلاغ را به کودک معرفی کند. درنتیجه باید با بدن و نوع نگاه و حرکت خود، به کودک بقبولاند که کلاغ است، پس باید در این زمینه تحقیق کند. سعید ابک که نقش کلاغ را بازی می‌کند، یکی از بازیگران بسیار خوب است که در ژانر کودک کار می‌کند. من به او گفتم یک کلاغ می‌خواهم که برای ایفای نقش آن، نمی‌خواهم صداسازی کنی و گریم خاصی هم نداری؛ حتی سبیل خودت را نگاه می‌دارم. بهترین اتفاق این است که به پارک لاله بروی و در آن‌جا ببینی کلاغ چگونه نگاه می‌کند. چگونه پرواز می‌کند، شکل دست‌وپایش چگونه است و... . همین تحقیق باعث شد هم برای بازیگر حضور در نمایش شیرین باشد، هم برای من و مخاطبان.

در کنار شخصیت‌های نمایش شاهد حضور دو لاک‌پشت هستیم که در سکوت مطلق، کار تعویض صحنه‌ها را انجام می‌دهند. چه شد که لاک‌پشت‌ها را به‌عنوان صحنه‌یار انتخاب کردید؟

یکی از معضلات تئاتر؛ چه کار کودک و چه تئاتر بزرگسال، بحث تعویض صحنه‌ها و باقی ماندن مخاطبان در تاریکی است. این مسئله در تئاتر کودک حساس‌تر می‌شود چون بزرگسال این قاعده را قبول می‌کند اما در کار کودک، با تاریک شدن صحنه، مخاطبان از فضای نمایش خارج می‌شوند و بازگرداندن آن‌ها به نمایش، کار دشواری است. به همین دلیل احساس کردم بهتر است تعویض صحنه‌ها هم جزئی از نمایش باشد و در نور کامل اتفاق بیفتد. به بازیگران لاک‌پشت‌ها گفتم تصور کنند دو کارگر بازنشسته هستند که تنها وسایل صحنه را جابه‌جا می‌کنند و کاری به روند داستان ندارند و دخالتی در آن ندارند! با این کار توانستم کودکان را در زمان تعویض صحنه‌ها در فضای نمایش نگاه دارم. در یکی از شب‌ها اتفاق جالبی افتاد. سبیل یکی از بازیگران افتاد! اگر این دو لاک‌پشت را نداشتم، ناچار بودم تا تاریکی صحنه صبر کنم و به شیوه‌ای چسب و... را به او برسانم تا سبیل خود را بچسباند اما یکی از لاک‌پشت‌ها وسط اجرا که بازیگران دیالوگ داشتند، از پشت‌صحنه چسب را گرفت و به بازیگر رساند! تماشاگران یک‌لحظه به او توجه کردند اما تعجب نکردند چون این حضور ساکت و کمک‌‌رسان برای آن‌ها تعریف‌شده بود.

درزمینه استفاده از آکسسوار و طراحی‌صحنه نیز شاهد هستیم که هم برای کودکان ایجاد شگفتی می‌کنید و هم با استفاده از وسایلی همچون بند رخت، دری که به هیچ دیواری وصل نیست و... نوعی طنز موقعیت را به مخاطبان کودکتان ارائه می‌کنید. درباره این وجه از طراحی بگویید.

درواقع تمام طراحی‌صحنه برمبنای قراردادهای تئاتر و استفاده از المان پیش رفته است. تنها وسایلی که کاملا موردنیاز بودند را نگاه داشته‌ام. به‌عنوان‌مثال به دو پلکان و سبزیجاتی اندک بسنده کردم تا هم باغچه را نشان دهم و هم در زمان دزدی، از آن استفاده کنم. یا یک گاری که برای کلاغ ساخته‌ام، نشان از خانه‌به‌دوش بودن او دارد؛ اگر در پارک‌ها به کودکانی که فال می‌فروشند نگاه کنید، می‌بینید در زمان ناهار، به گوشه‌ای می‌روند و از داخل جیب خود ساندویچی درمی‌آورند -البته اگر ساندویچی برای خوردن داشته باشند- و درواقع تمام وسایلشان را با خود دارند. دری که در وسط صحنه وجود دارد، خط میان کودکان کار و مرفهین را نشان می‌دهد تا بگویم میان این دو قشر از اجتماع تنها به‌اندازه یک در فاصله است. از سویی دیگر این چرخ‌دستی بسیار کاربردی است، از دوش آن، آب می‌ریزد، چراغ دارد و... که این بخش از طراحی به این نکته اشاره دارد که خیلی کارها بلد است اما موقعیت این‌که از این استعداد استفاده کند را نداشته است.

نمایش «خروسی که می‌خواست شب را ببیند» به‌نوعی ازلحاظ تم، به مخاطب کودک نزدیک بود و ازلحاظ کلام و شیوه اجرا می‌تواند برای مخاطبان نوجوان هم جذابیت داشته باشد. شما کدام گروه سنی را برای نمایش خود در نظر گرفته‌اید؟

مخاطبانی‌ که برای این نمایش در نظر گرفته‌ام، کودکانی در مقطع پیش‌دبستانی و کودکان بزرگ‌تر از این سن هستند. البته کودکان کوچک‌تر به‌عنوان‌مثال کودکان چهارساله هم این نمایش را دیده‌اند و بخش‌هایی از آن و خصوصا تصویرسازی‌های نمایش برایشان جذاب بوده است، اما درباره این کودکان همواره به خانواده‌ها می‌گویم که برای فهم داستان نمایش، به آن‌ها کمک کنند. در اینجا باید از محمدرضا کریمی‌صارمی؛ مدیرکل امور سینمایی و تئاتر کانون تشکر کنم. زمانی‌که قرار شد «خروسی که می‌خواست شب را ببیند» را روی صحنه ببریم، به من گفت نگران این اجرا است چون صحبت‌های نمایش به سنین بالاتر مربوط است و بچه‌های کوچک نمی‌توانند با این کار ارتباط برقرار کنند. از او فرصتی خواستم تا رنگ‌ولعاب و پختگی نمایش دربیاید. خوشبختانه او پشت من ایستاد و الان تمام گروه‌های سنی از این نمایش استقبال می‌کنند. از زمانی‌که کریمی‌صارمی به مرکز تئاتر کانون آمده است، شرایط تئاتر در این مرکز بسیار بهتر شده است امیدوارم سایر مدیران هم این قدم مهم را برای تئاتر کودک بردارند. مهدی شفیعی؛ مدیر اداره‌کل هنرهای نمایشی هم یکی از مدیرانی است که به تئاتر کودک بسیار اهمیت می‌دهد و نمایش‌های این حوزه را پیگیری می‌کند. از گروه بسیار خوبم هم تشکر می‌کنم.

زوم:

تئاتر کودک صداسازی و ادابازی نیست

خودم به‌عنوان بازیگر نمایش کودک فعالیت کرده‌ام و درنتیجه در تمام آثارم، بازیگر را یکی از ارکان اصلی تئاتر کودک می‌دانم. در تئاتر کودک بازیگری بسیار برای من مهم است. از دید بسیاری از دوستان، بازیگری در نمایش کودک، بسیار ساده است چون به‌عنوان‌مثال کافی است صدای خود را کلفت کنید تا کودک بپذیرد می‌خواهید ادای خرس را دربیاورید و لذت ببرد، اما وقتی قصد داریم تئاتر حرفه‌ای برای کودک تولید کنیم، باید از صداسازی و ادابازی و کارهایی این‌چنین که حتی پدرها مادرها هم می‌توانند آن‌ها را انجام دهند، فراتر برویم. برای من بازیگری در تئاتر کودک بسیار حساس‌تر و جدی‌تر از کار بزرگسال است. برخی از دوستانی که تئاتر کودک کار می‌کنند، تنها از صداسازی و برخی حرکات آکروباتیک استفاده می‌کنند و در این آثار تلاشی برای تحلیل شخصیت و... صورت نمی‌گیرد اما من وقتی تئاتر کودک روی صحنه می‌برم، تمرین‌ها را به شیوه‌ای برگزار می‌کنم که حس دیالوگ‌ها و شیوه بازیگری درست از آب دربیاید.

مینا صفار

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied