شمانیوز
شما نیوز

سریال گیل‌دخت | روایتی تکراری اما هیجان انگیز از قصه ظلم«خان» و رنج«رعیت»

هر که زمینش بیش، قدرتش بیشتر» این خلاصه‌ای از نظام ارباب - رعیتی است که البته گاهی با توجه به قدرت خان در جمع‌آوری مالیات‌، ضرب سکه و وصول جریمه‌ مرزی فراتر از زمین‌داری هم پیدا می‌کرد.

سریال گیل‌دخت | روایتی تکراری اما هیجان انگیز از قصه ظلم«خان» و رنج«رعیت»

به گزارش شمانیوز: «هر که زمینش بیش، قدرتش بیشتر» این خلاصه‌ای از نظام ارباب - رعیتی است که البته گاهی با توجه به قدرت خان در جمع‌آوری مالیات‌، ضرب سکه و وصول جریمه‌ مرزی فراتر از زمین‌داری هم پیدا می‌کرد. این سیستم که آن را فئودالیسم، تیول‌داری، حکومت ملوک‌الطوایفی و خان‌خانی هم می‌گویند چه در جهان و چه در ایران خودمان سابقه طولانی دارد و هنوز هم گاهی در مکالمات پرکنایه روزمره اصطلاحاتی از آنها را می‌شنویم، هر چند سال‌هاست دیگر به آن شکل گذشته خبری از این ساختار در کشور نیست. در این نظام که احتمالا گوشه‌‎هایی از آن را در آثار نمایشی تاریخی به تماشا نشستید، آمریت تمام و کمال ارباب بر کشاورز (رعیت) که روی ملک او به کشت و کار مشغول است، پذیرفته شده‌بود. این آمریت معمولا با اعمال زور و اجبار همراه و ابزارهای آن نیروی نظامی، سنت یا رویه‌های قضایی بود. در این صورت بر رعیت تحمیل می‌شد درخواست‌های اربابش را به شکل کالایی، نقدی یا خدماتی انجام دهد. همان‌طور که مشخص است این نظام زمینه کافی برای بروز ظلم را فراهم می‌آورد و برای همین قصه‌های تلخ بسیاری را هم رقم زده‌است. شاید به همین دلیل است که بسیاری از نویسندگان و فیلمنامه‌نویسان تمایل دارند قصه‌هایی از تاریخ ایران را روایت کنند که در این دوران گذشته‌است. منبع غنی از ماجراهای ریز و درشت درام و تراژیک و همچنین نمایش تاریخ از جمله دلایلی است که می‌توان برای محبوبیت این زمان نزد درام‌نویسان برشمرد. هر چند گاهی خانی رئوف و خوان گسترده‌اش در خانه‌اربابی هم در قصه‌ها تصویر شده است اما معمولا آنچه دیدیم خویی درنده، چشمی ناپاک و ظلمی بی‌‎حد است که برای شخصیت ارباب و غالب اطرافیانش تعریف می‌شود. همزمان با پخش سریال «گیل‌دخت» که اشارتی به این فضا دارد، در نوشتار پیش رو تعدادی از آثاری که با این مضمون روی آنتن رفتند یا در بخشی از قصه خود به وجود و آثار چنین نظامی در تاریخ دور و نزدیک ایران پرداختند، نگاه انداخته‌ایم و با خسرو معتضد، کارشناس تاریخ و همچنین عبدالرسول گلبن، نویسنده سریال «جشن سربرون » -که محتوایش نزدیک به آن چیزی است که بیان شد- گفت‌وگو کردیم.

طلوع آفتاب پس از باران ستم

یکی از مشهورترین قصه‌های تلویزیونی که ارتباط ارباب‌-رعیت را روایت می‌کرد و در خلال قصه‌ای تراژیک به ظلمی که خان‌ها به رعیت روا می‌داشتند می‌پرداخت سریال «پس از باران» بود. ظلم تصویرشده در سریال فقط محدود به جنبه مادی و بهره‌بری از نیروی کار و زمین نبود، بلکه حرف زور ارباب در امور خانوادگی هم باید شنیده می‌شد. در این سریال شاهد بودیم در زمانه پهلوی خانواده خانی در یکی از روستاهای گیلان دست روی دختری رعیت می‌گذارند تا به عقد خان دربیاید و برای او فرزند به دنیا بیاورد. این ازدواج گرچه با رضایت دختر و خانواده‌اش همراه نیست ولی با اجبار سرمی‌گیردو این آغاز ماجرایی تلخ و پر سوز و گدازاست که به اضمحلال قدرت خان می‌انجامد. پس از این سریال به کارگردانی سعید سلطانی که اواخر دهه ۷۰ از شبکه سه سیما روی آنتن رفت و با استقبال بینندگان فراوانی همراه شد، قصه‌های بیشتری سراغ این فضا رفتند و برای مخاطبان علاقه‌مند، از برهه تاریخی گفتند که ایران نظام ارباب -رعیتی داشت و این خان بود که بر جان و مال رعایایش حکم می‌راند. محبوبیت بیشتر بخش‌هایی از این سریال که مربوط به گذشته بود، راهگشای بسیاری از آثار برای نمایش این دوره تاریخی و بهره‌بری از فضای تراژیک آن در یک درام نمایشی شد تا جایی که در چند اثر پس از آن به نحوی همین حال و هوا را شاهد بودیم. 

پایداری دخت گیلان در برابر خان

به تازگی سریال «گیل‌دخت» به کارگردانی مجید اسماعیلی از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. در بخشی از این سریال هم شاهد روایت آشنایی از زندگی خوانین و رعایا هستیم. گلنار، شخصیت اصلی قصه دختر خان است و در این مسیر با چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌شود. این شخصیت که باید به قوانین محدودکننده برای دختری با موقعیت او سر بنهد با خواسته‌هایی از سوی حاکمیت مواجه است که با آرزوها و افکار او به عنوان دختری جسور همسو نیست. این قصه البته با پرداختن به زندگی دختری خان‌زاده نشان می‌دهد در این سیستم فقط رعایا مظلوم و قربانی نبودند و گاهی ظلمی که اربابان گسترده‌اند، دامنگیر خانواده‌های‌شان هم می‌شد و کسی را که می‌خواست خلاف جهت منافع آنها کار کند یا به رعیت بها دهد، نابود می‌کرد. 

جشن سربرون برای قدوم خوانین

«جشن سربرون» یکی از سریال‌های تولید شده سیماست که هنوز رنگ آنتن ندیده ولی گفته می‎شود در قصه این سریال هم مخاطبان روایت متعددی از چند خان را به تماشا می‌نشینند که هر کدام ماجراهای خود را دارند. بازیگرانی چون حسین محبوب، نادر فلاح، صدرالدین حجازی، محمود پاک‌نیت و... جزو هنرپیشه‌هایی هستند که نقش چند نفر از این خوانین را بازی می‌کنند و با همدیگر دچار درگیری می‌شوند. جالب این است که پاک‌نیت دست کم در دو سریال دیگر هم رخت خان بر تن داشته‌است و باید دید با پخش این سریال چه وجه تمایزی میان این نقش‌ها می‌توان یافت. 

کلبه‌ می‌جان در مه 

در سریال «کلبه‌ای در مه» هم که خرداد ۱۴۰۰ از شبکه سه سیما پخش شد، فضایی در یکی از روستاهای شمال ایران را به تصویر می‌کشید که خان‌زاده‌ای جوان و مستبد بر آن احاطه داشت. او بازوی قدرت حاکمیت در آن منطقه و اجراکننده سیاست‌های حکومت مرکزی بود. برخلاف او پدرش خانی محبوب و مردمی بود، اما خان‌زاده از هیچ ظلمی فروگذار نمی‌کرد. حتی دست روی دختری از اهالی ده با نام می‌جان گذاشته بود تا به اجبار او را به عقد خود درآورد اما در این مسیر با وجود جنایت‌های فراوان درنهایت به موفقیت نمی‌رسد. مجید پتکی، بازیگر نقش سهراب در این سریال که در آواز مه، کوله‌بار، آواز شب، دلدادگان و گذر از رنج‌ها هم بازی داشته در گفت‌وگویی درباره این سریال و «گذر از رنج‌ها» بیان کرده بود: بازخوردی که گرفته‌ام این است که مردم قصه‌هایی درباره خان و رعیت و اجحافی که در مورد رعیت‌ها صورت گرفته را دوست دارند؛ مثل سریال «پس از باران».

گذر از رنج‌های زندگی 

«مادرش در بدترین شرایط زایمان می‌کند و همان موقع از دنیا می‌رود. او می‌ماند و یک پدر که وضع مالی خوبی هم ندارد. در جوانی مجبور می‌شود در خانه یک مهندس کارگری کند. درست موقعی که باسواد و به معلم روستا علاقه‌مند می‌شود، وادارش می‌کنند به عقد پسر خان دربیاید و برای او پسر به دنیا آورد. با مرگ پسر خان شرایط عوض می‌شود. او بالاخره به پسر مورد علاقه‌اش می‌رسد اما همسرش درگیر بیماری لاعلاجی می‌شود؛ خیلی زود می‌میرد و...» این قصه سریال گذر از رنج‌ها است که سال ۱۳۹۳ از شبکه یک پخش شد و بخشی از آن به روایتی از نفوذ خان‌ها در ابعاد مختلف زندگی رعایای خود اختصاص داشت. در واقع ازدواج‌هایی که زندگی‌های بسیاری را با ناکامی ‌سوزاند و سرنوشت‌های زیادی را تغییر داد. این سریال هم فضای شمال کشور و روستایی در این خطه را به تصویر می‌کشید که در قصه‌های دیگر هم مشابهش را دیده‌ایم. 

بنای خانه‌ای در تاریکی

سعید سلطانی مدتی بعد از موفقیت سریال پس از باران سریال «خانه‌ای در تاریکی» را روی آنتن فرستاد که در بخش‌هایی از آن هم شخصیت خان به تصویر کشیده شده بود. یکی اربابی که وسعت قلمرویش در محدوده یک خانه قدیمی و فراموش‌شده بود و دیگری خانی که ریاست یک ایل را بر عهده داشت. در این سریال محمود پاک‌نیت در نقش میرزا بهاالدوله در خانه‌ای به سه همسر و اهل عمارت ظلم می‌کرد. گرچه خبری از روستاییان و رفتاری ارباب‌منشانه نسبت به آنان وجود نداشت اما در این سریال شمایی از رفتارهای مستبدانه و خودرایی‌ از برخی شخصیت‌ها می‌دیدیم که می‌توان نشانش را در سریال‌هایی که مستقیما نمایشگر دوران ارباب - رعیتی است یافت. 

تکرار سرنوشت مادر

خاطرتان هست سریال «ستایش» که روی آنتن شبکه سه سیما رفت خیلی زود مخاطبان زیادی را پای تلویزیون نشاند. در خط اصلی قصه این سریال نه خبری از خان است و نه رعیت اما رفتارهای حشمت فردوس یادآور اربابی بود که به همه اطرافیانش به‌ویژه زیردستان به چشم رعیت نگاه می‌کرد و خود را حتی صاحب اندیشه و سرنوشت آنها می‌دانست و جای همه تصمیم می‌گرفت ولی یادآوری این سریال در این نوشتار نه‌فقط به خاطر شخصیت‌پردازی حشمت بلکه برای نقبی است که در بخشی از قصه به گذشته می‌زند. در جایی از سریال ستایش یک، شخصیت ستایش با بازی نرگس محمدی برای فرار از دست پدر همسر که قصد گرفتن پسرش را داشت، به شمال کشور می‌رود. او در این سفر پس از سال‌ها با پدربزرگش روبه‌رو می‌شود. این نقش را زنده‌یاد جمشید مشایخی ایفا می‌کرد. او در این رفت‌وآمدها درمی‌یابد پدر و مادرش در گذشته ماجرایی مشابه با امروز وی را از سر گذراندند. پدرش عاشق دختر خان می‌شود که متمول است و برای همین خان با این ازدواج مخالفت می‌کند و آنها با وجود این ممانعت پای سفره عقد می‌نشینند و از خانواده طرد می‌شوند. این بخش از سریال گرچه داستانکی بود که در نیمه پایانی روایت مخاطبان را با خود همراه کرد اما در آن بار دیگر شمایی از دوره تاریخی مذکور در ایران به تصویر کشیده شد. کارگردان این سریال هم مثل پس از باران سعید سلطانی است و به همین خاطر می‌شود ادعا کرد این کارگردان از علاقه‌مندان به تصویرکردن قصه‌هایی از این برهه است که زمان کوتاهی را هم در تاریخ ایران به خود اختصاص نداده است. 

 

سال‌های ارباب - رعیتی

سریال «سال‌های برف و بنفشه» به کارگردانی سعید سلطانی که سال ۱۳۸۵ از شبکه سه سیما پخش شد داستان مهندس علی فلاح را روایت می‌کند که پس از سال‌ها زندگی در اروپا و تحصیل در رشته کشاورزی به‌تازگی به ایران بازگشته و علی‌رغم میل خانواده‌اش، برای احیا و آبادانی زمین پدرش راهی پیشوای ورامین می‌شود. او می‌خواهد در باغ‌های پدرش یک سیستم کشاورزی مدرن    راه بیندازد  اما سیستم ارباب‌-رعیتی مانع  پیشرفت   کارهای علی می‌شود و... در این سریال گوشه‌هایی از دشواری‌های زندگی در چنین نظامی به تصویر کشیده شد و البته با رخدادهای انقلاب پیوند خورد. 

پریدخت، اسیر خان

سریال «پریدخت» به کارگردانی سامان مقدم سال ۱۳۸۶ پخش شد و در این قصه هم شاهد شیفتگی پسر خان به دختر یکی از مردان خوشنام شهر بودیم که به وصلت این دو می‌انجامد. البته وصلتی که با رنگ و ریا از سوی خان‌زاده همراه است. در واقع پسر خان شهر پس از مرگ پدرش به قدرت می‌رسد و برای رسیدن به دختر مورد علاقه‌اش از هر نیرنگ و فریبی بهره می‌برد و سبب جدایی او از مردی که قرار بود ابتدا به عقد همدیگر دربیایند می‌شود. این قصه آشنا همچنین نشانی از ارتباط شخصیت منفی قصه با حکومت مرکزی داشت. 

کیف انگلیسی ارباب

اگر از بینندگان سریال کیف انگلیسی بوده‌‎اید احتمالا می‌پذیرید که از شخصیت‌های به یادماندنی این سریال، خان، پسرش و اهل بیت آنان بود. زنده‌یاد سیروس گرجستانی که رخت اربابی به تن کرده بود تصویری تماشایی از چنین شخصیت‌هایی ارائه داد و به خوبی نقد مستتر در سطور فیلمنامه کیف انگلیسی نسبت به نظام ارباب - رعیتی را به تصویر کشید. در واقع می‌شود گفت یکی از مهم‌ترین مسائلی که در این سریال همراه با خط اصلی قصه مطرح می‌شد، مقوله ارباب- رعیتی و تبعات اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و روانی است که با هنرمندی به نمایش درآمد. 

کلاه پهلوی بر سر خان‌ها

داریوش فرهنگ در سریال «کلاه پهلوی» به کارگردانی زنده‌یاد ضیاءالدین دری نقش صمصام خان را بازی می‌کرد که ارباب بود و با خوی دیکتاتوری به اهل خانه و پیشکارانش دستور می‌داد و ستم می‌کرد. این شخصیت از صاحب منصبان و افراد پر نفوذ شهری کوچک بود که با بازگشت یکی از جوانان شهر از فرنگ و تغییراتی که او در راستای تجدد در این شهر ایجاد می‌کند، زندگی‌اش دگرگون می‌شود. شخصیت ارباب در سریال کلاه پهلوی دست بزن داشت، با صاحبان قدرت دارای حشر و نشر بود، ذهنی بسته و سنتی اما ظاهری تجددخواه داشت و برای رسیدن به اهدافش از هیچ مکری فروگذار نمی‌کرد. 

 تمایل به قصه‌های ارباب‌-رعیتی

عبدالرسول گلبن، نویسنده معتقد است که دلیل تمایل فیلمنامه‌نویسان به نگارش آثار تاریخی، جذابیت آن است به خصوص این‌که ساخت سریال در فضای روستایی و عشایری، آن را از کلیشه‌های مرسوم خارج می‌کند. او معتقد است اصالت و ارزش‌هایی که در سریال‌های تاریخی به نمایش درمی‌آید، بسیار بیشتر از سریال‌هایی با لوکیشن‌های ثابت یا آپارتمانی است. این نویسنده باور دارد سوژه‌های بسیاری در تاریخ هست که می‌توان سراغ آن رفت و مجموعه‌هایی جذاب ساخت. گلبن که از جمله نویسندگان سریال «جشن سربرون» است درباره ساخت سریال‌های تاریخی با محوریت خان و رعیت به جام‌جم می‌گوید: به نظر می‌رسد دلیل حرکت فیلمنامه‌ها به سمت فضای عشایری و روستایی با محوریت خان و رعیت این باشد که تلاش می‌شود توجه مخاطب را بیشتر به خود جلب کند. ساخت و نوشتن سریال‌هایی در فضای بسته آپارتمانی مدتی است که باب شده است. شاید این مسأله به دلیل کم بودن بودجه یا سهولت کار باشد اما در نهایت ساخت سریال در این فضاهای بسته آپارتمانی به قصه‌هایی منجر می‌شود که اغلب تکراری است.  وی معتقد است که رفتن به سمت فضای روستایی برای ساخت سریال، آشنازدایی برخی مفاهیم را برای مخاطب به همراه دارد. گلبن تصریح می‌کند: وقتی دوربین را برمی‌داریم و به محیطی می‌رویم که مخاطب نسبت به آن آشنازدایی می‌کند، قصه قدری متفاوت می‌شود. وقتی تصاویر در یک محیط جدید و نو اتفاق می‌افتد، داستان‌هایی که در آن بستر شکل می‌گیرد، از نظر بار دراماتیک می‌تواند بسیار گرم‌تر از قصه‌هایی باشد که در فضاهای شهری شکل می‌گیرد. 

گلبن تاکید می‌کند: من دسته‌بندی این سریال‌ها را خان و رعیتی نمی‌گویم بلکه آن را سریال‌هایی می‌دانم که در محیط روستایی و عشایری شکل می‌گیرد. در این داستان‌ها یک رابطه بسیار گرم با طبیعت شکل می‌گیرد که برای مخاطب هم ملموس است. شخصیت‌های به نمایش درآمده در این مجموعه‌ها با مردم شهری متفاوت هستند. سنت‌هایی که در محیط‌های عشایری اتفاق می‌افتد، اصالت و ارزشی فوق‌العاده‌ دارد. داستان‌هایی که در فضاهای طبیعی و بر مبنای عشق یا مرگ نوشته می‌شود، برای مخاطب خیلی جذاب‌تر از قصه‌هایی هستند که در فضاهای بسته شکل می‌گیرد. 

وی عنوان می‌کند: تاریخ دریایی مملو از سوژه و قصه‌هایی است که اگر دقیق به سمت آن برویم، می‌توانیم قصه‌های بسیار جذاب و جدیدی خلق کنیم. یعنی می‌شود از تکرار و کارهای متوسط جدا شد و ایده‌های ناب مطرح کرد. تاریخ این قدرت را به نویسندگان می‌دهد که قصه تازه‌ای از آن را مطرح کنند. به همین خاطر مخاطب از آن لذت می‌برد. داستان‌های تاریخی را نباید به نظام خان و رعیت منحصر کرد. اینها قصه‌هایی هستند که در فضاهای بکر و طبیعی اتفاق می‌افتد. وقتی به گذشته می‌رویم، خان‌ها تبدیل به خداوندگان آن دوره‌ها می‌شوند. آنها اختیاردار مردم بودند و قدرت بخشیدن یا نبخشیدن انسان‌ها را داشتند. در آن دوره خوانین بودند که مقدرات آن منطقه را رقم می‌زدند. وقتی بخواهیم یک سریال تاریخی با فضای عشایری و روستایی بسازیم، سراغ دنیایی می‌رویم که به ناچار ما را به سمت قواعد جاری بر آن، مثل نظام ارباب - رعیتی هدایت می‌کند. طبیعی است که اگر چنین سریال‌هایی بسازیم، حاکم و خان‌ها بیشتر برجسته می‌شوند. البته در آن زمان وضعیت به گونه دیگری بود و با توجه به این‌که این مناطق از شهر دور بود، خان‌ها خودشان قانون، مجری و قاضی می‌شدند. 

 روزهای به‌یادماندنی که از یادها رفت

از میان سریال‌ها و فیلم‌هایی که در تلویزیون، نمایش خانگی و سینما سراغ قصه‌ای مربوط به ایام ارباب‌ _ رعیتی رفتند، می‌توان نام‌های بسیاری فهرست کرد و از چرایی محبوبیت پرداختن به چنین سوژه‌هایی و همچنین وجوه مغفول‌مانده آن گفت؛ زیرا هنوز هم برخی معتقدند می‌توان قصه‌های تازه‌تری از دل آن روزها بیرون آورد و روایت کرد. همچنین عده‌ای نسبت به نزدیکی آثار نمایشی  به واقعیت و ارائه تصویری درست از زمان آغاز و پایان این نظام در ایران نگاهی نقادانه دارند. با تمام اینها کنار اسامی‌ای که بیان شد، می‌توان به سریال‌های دیگری مثل بوم و بانو، بانوی عمارت، روزهای به‌یاد ماندنی، از یادها رفته، سرزمین کهن و... اشاره کرد که برخی شاید نه مستقیم اما به این سیستم حکمرانی که به‌ویژه در روستاها و شهرهای کوچک مرسوم بود، اشاراتی داشتند.

گفت‌وگوی «جام‌جم» با خسرو معتضد، کارشناس تاریخ:

تاریخ پر از سوژه‌های ناب است

در چند سال گذشته روایت دوره‌هایی که نظام ارباب‌-رعیتی در روستاها حاکم بود، بیشتر از قبل خودش را به میان سریال‌های تلویزیونی کشانده است. مجموعه‌هایی که به‌نظر می‌رسد با استقبال مخاطبان هم روبه‌رو می‌شود؛ سریال‌هایی که شاید خاطره‌انگیزترین آن را بتوان پس از باران دانست که مربوط به اوایل پهلوی دوم بود. کل دوره قاجار و دوره‌های دیگر تاریخی را که نگاه کنیم، پر است از این نظام ارباب‌-رعیتی که هرکدام روایتگر بخشی از تاریخ شده‌اند. برخی معتقدند که این نظام ارباب‌-رعیتی تکراری شده و برخی دیگر هم به استقبال مخاطبان اشاره می‌کنند که پای ثابت سریال‌های این‌چنینی هستند. خسرو معتضد که خودش کارشناس تاریخی بسیاری از سریال‌های این‌چنینی بوده، معتقد است که سوژه‌های متنوع‌تری برای پرداختن به جای نظام ارباب‌-رعیتی وجود دارد که باید به آن توجه شود. معتضد معتقد است که تاریخ مملو از سوژه‌هایی است که می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد و یک سریال بکر و تازه بسازد. در این‌خصوص گفت‌وگویی با خسرو معتضد، تاریخ‌نگار و کارشناس تاریخ داشتیم.

خسرو معتضد، تاریخ‌نگار و کارشناس تاریخ در‌خصوص سریال‌های تاریخی که نظام ارباب‌-رعیتی را نشان می‌دهند به جام‌جم می‌گوید: حضور محقق تاریخی و لباس‌شناس به دقیق‌شدن سریال تاریخی کمک می‌کند و ضروری است. مثلا اگر قرار است در سریالی به ناصرالدین شاه یا دوران او اشاره شود، لباسی که می‌پوشید را می‌توان در تابلوهای کاخ گلستان دید. او در ابتدا کلاه بلند مثل لوله دودکش می‌پوشیده و زمانی که به اروپا رفت، لباسش تغییر کرد.

وی با اشاره به این‌که نسل فعلی مخاطب تلویزیون، مسأله ارباب‌-رعیت را فراموش کرده، عنوان می‌کند: دوره‌های بسیاری در تاریخ وجود دارد که جای پرداخت و ساخت سریال دارد. مثلا دوره قاجار سوژه‌های بسیاری دارد. یا صدها سوژه در دوران مشروطه وجود دارد که هنوز به آن پرداخته نشده است. 

معتضد تصریح می‌کند: جنگ جهانی اول و دوم برای مردم جذاب است و در بسیاری از سریال‌ها هم به آن پرداخته شده است. مثل فیلم یتیم‌خانه ایران که ماندگار و زیبا بود. خوشبختانه مردم به تاریخ علاقه دارند و تاریخ کشورشان را دوست دارند اما فکر می‌کنم موضوع ارباب‌-رعیت دیگر قدری کهنه شده است. البته به‌نظرم تاریخ ایران باستان هنوز بسیار برای فیلمسازی جای کار دارد. یکی از سریال‌های خوبی که با محوریت تاریخ از تلویزیون پخش شد، سریال شیخ‌بهایی بود که توانست مخاطب بسیاری را به خود جذب کند. سوژه دیگر می‌تواند جنگ ایران با عثمانی یا ایران با روس باشد که جای کار بسیاری برای پرداختن در سریال دارد. 

این کارشناس تاریخ با اشاره به شخصیت‌هایی مثل یعقوب لیث که می‌توانند موضوع سریال‌های تلویزیونی باشند، تاکید می‌کند: به‌تازگی با خانم تینا پاکروان صحبتی داشتیم که یک مجموعه جدید تلویزیونی بسازیم. موضوع دختری ۱۷ ساله به نام فلور است که به فساد کشیده شده و در نهایت کشته می‌شود. بعد از مرگ، دفترچه‌ای از او پیدا می‌کنند که نام ۴۵نفر از بزرگان در آن افشا شده که در این فساد نقش داشته‌اند. شاپور  پهلوی، برخی وکلای مجلس و خیلی‌های دیگر در میان این اسامی بودند. در آخر هم متوجه می‌شوند که چه کسی او را کشته است. همسر یکی از برادران شاه به نام حمیدرضا او را کشته بود. چنین موضوعاتی را می‌توان به یک قصه خوب تبدیل کرد. وقتی تاریخ را بخوانیم، آن‌قدر نکات شیرین وجود دارد که جای پرداختن بسیاری برای ساخت سریال دارد. 

معتضد به کتاب‌های حسینقلی مستعان، روزنامه‌چی و اهل رسانه اشاره و عنوان می‌کند: برای ساخت یک سریال خوب باید اطلاعات کاملی از موضوع داشت و تحقیقات زیادی انجام داد. 

وی به دوره ارباب _ رعیتی در سریال‌های تلویزیونی اشاره کرده و می‌گوید: خوانین در ایران، وقتی شاه می‌مرد یا اتفاقی می‌افتاد، گردنکش می‌شدند. بعد از رضاشاه هم به همین واسطه جنوب طعمه آتش شد. در‌هر‌حال، این خان‌ها احترام داشتند. خان‌های قشقایی نزدیک ۱۵۰هزار خانوار را زیر‌نظر داشتند. مجله نشنال‌جئوگرافی هم عکس‌های رنگی از آنها می‌گرفت. البته باید در‌نظر داشت که در کارهای این‌چنینی باید نویسنده و کارگردان دو فرد مجزا باشند. 

معتضد به برخی چالش‌های کارهای تاریخی اشاره می‌کند: وقتی محمدرضا ورزی معمای شاه را پیش من آورد، نزدیک ۴۳ قسمت بود. به او یادآوری کردم که برخی وقایع را باید در فیلمنامه بیاورد. قسمت‌های زیادی به آن اضافه و تکمیل شد.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied