شمانیوز
شما نیوز

اخبار حوادث

قتل دوست صمیمی با چاقو در پاساژ | قتل دوست صمیمی با انگیزه کودکانه

قتل دوست صمیمی با چاقو در یکی از پاساژهای تهران اتفاق افتاد.

قتل دوست صمیمی با چاقو در پاساژ | قتل دوست صمیمی با انگیزه کودکانه

به گزارش شمانیوزقتل دوست صمیمی با انگیزه کودکانه رخ داد. قتل دوست صمیمی با چاقو در یکی از پاساژهای تهران اتفاق افتاد. قتل دوست صمیمی در سال 96 در درگیری خونین صورت گرفت. متهم افغانی به قتل دوست صمیمی اش اعتراف کرد.

پسر جوانی که دوستش را به قتل رسانده بود، پای میز محاکمه رفت. متهم در اعترافاتش گفته دوستش را به‌ دلیلی کودکانه به قتل رسانده و از کارش پشیمان است. به گزارش خبرنگار ما، سال 96 خبر درگیری خونینی در یکی از پاساژهای تهران به مأموران گزارش شد. وقتی مأموران کلانتری ۱۱۳ بازار به محل رسیدند، دریافتند مرد ۳۰‌‌ساله‌ای به نام نعیم زخمی و به بیمارستان منتقل شده است‌.

شواهد نشان می‌داد نعیم با شاگرد یکی از حجره‌‌داران بازار به نام رضا درگیر شده و او را با واردکردن ضربه چاقو زخمی کرده است. مأموران به ردیابی رضا پرداختند، اما ردی از او به دست نیاوردند. ساعتی بعد از بیمارستان خبر رسید نعیم به‌‌دلیل شدت خون‌ریزی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است. با مرگ مرد افغان، پلیس به ردیابی متهم فراری پرداخت و او را در جنوب تهران ردیابی و بازداشت کرد.

رضا به قتل دوستش با انگیزه بچه‌گانه اعتراف کرد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در این میان اولیای‌دم شناسایی نشدند. بررسی‌ها نشان می‌داد اولیای‌دم در افغانستان هستند، اما پلیس ایران نتوانست از آنها نشانی به دست بیاورد. به‌ همین‌ دلیل رئیس قوه قضائیه به بررسی پرونده پرداخت و برای رضا درخواست دیه را مطرح کرد.

رضا در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد و به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت. متهم گفت: من و نعیم هر دو افغان هستیم و چند سال قبل برای کار به ایران آمده بودیم. من در یک پاساژ شاگرد بودم. نعیم گاهی اوقات به مغازه می‌آمد و از ما خرید می‌کرد. مدتی قبل سر موضوعی بچه‌گانه با هم درگیر شده بودیم‌. آخرین‌بار من در مغازه نبودم. وقتی بازگشتم صاحبکارم گفت نعیم ۱۵ بار با تلفن مغازه تماس گرفته و عصبانی بوده است. چند دقیقه نگذشته بود که نعیم را مقابل مغازه دیدم. او شروع به داد‌ و‌ فریاد کرد. خیلی عصبانی بود. من که ترسیده بودم، چاقو کشیدم. با هم گلاویز شدیم و من سه ضربه چاقو به او زدم و فرار کردم.

متهم در‌حالی‌که سرش را پایین انداخته بود، گفت: باور کنید قصد کشتن دوستم را نداشتم. درگیری ما سر شوخی شروع شده بود. آن‌ روز چون او عصبانی بود از ترسم چاقو برداشتم. من حتی نمی‌دانم خانواده نعیم کجا هستند، اما حاضرم دیه را بپردازم تا از قصاص رهایی یابم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.

در ادامه به حادثه مشابه دیگری که منجر به قتل دوست صمیمی شده است اشاره می‌کنیم:

قتل دوست صمیمی

قتل دوست صمیمی با وسوسه سرقت  

مرد معتادی که در قتلی خشن دوستش را کشته و جسدش را دفن کرده بود، پای میز محاکمه می رود. به گزارش خبرنگار ما، متهم در حالی قرار است در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود که معاون رئیس قوه قضائیه درخواست دیه را مطرح کرده است . اردیبهشت سه سال قبل زنی با ماموران پلیس تماس گرفت و از مفقودشدن شوهرش خبر داد. این زن توضیح داد ساعاتی است که با شوهرش تماس می گیرد اما نمی تواند با او صحبت کند و تلفن همراه شوهرش خاموش است.

این زن که به پلیس آگاهی رفته بود، به ماموران گفت: من و همسرم، ژرژ، از اقلیت های مذهبی هستیم. همسرم صبح به قصد رفتن به ویلای مان در کرج از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. هرچه با گوشی موبایل او تماس گرفتم، کسی پاسخ نداد. من که نگران شده بودم از دوست صمیمی همسرم خواستم به ویلای ما سر بزند، اما او پس از سرکشی به ویلا گفت از آنجا سرقت شده است و خبری از ژرژ نیست.

با شکایت این زن، ماموران پلیس پیگیر پرونده شدند و دریافتند ژرژ آخرین بار با یکی از دوستانش که مرد ۴۰ ساله ای به نام امین است، تماس تلفنی داشته است. با ردیابی تماس های تلفنی قربانی، امین که سابقه اعتیاد داشت، بازداشت شد ولی ادعا کرد از سرنوشت دوست ارمنی اش هیچ اطلاعی ندارد. این مرد در بازجویی های بعدی به قتل و سرقت از ویلای دوستش در کرج اعتراف کرد.

امین گفت: من ۱۵ سال است نقاش ساختمان هستم. زندگی خوبی داشتم و صاحب یک دختر و پسر ۹ و ۱۷ ساله هستم، اما از یک سال قبل که معتاد شدم زندگی ام خراب شد و حالا شش ماه است همسر و فرزندانم مرا ترک کرده اند و در خانه تنها زندگی می کنم. متهم درباره نحوه آشنایی با مقتول گفت: شش ماه قبل برای خرید شیشه پیش یکی از دوستانم رفته بودم که با ژرژ آشنا شدم. او هم مانند من به شیشه اعتیاد داشت و گاهی اوقات در ماشین او با هم مواد می کشیدیم.

من می دانستم او وضع مالی خوبی دارد، به همین خاطر به او نزدیک شدم و پس از چند ماه به خدمتکار او تبدیل شده بودم و کارهایش را انجام می دادم. ژرژ هر کاری داشت به من می گفت. من هم از این وضعیت ناراحت نبودم، چون می دانستم مواد می کشد و هر بار که دچار مشکل شوم، می توانم از او مواد بگیرم. به همین خاطر اعتراضی نمی کردم. ضمن اینکه ژرژ هم دوست داشت با من در ارتباط باشد. همسرش نسبت به موادکشیدن او حساس بود و ژرژ هم دوست داشت با من وقت بگذراند، اما متوجه رفتاری از او شدم که خیلی من را ناراحت کرد. این متهم در ادامه ادعا های عجیبی مطرح کرد و گفت: مدتی بود متوجه شده بودم ژرژ به ناموسم چشم دارد و قصد دارد به همسرم نزدیک شود.

به همین خاطر از او ناراحت بودم. او حرف های ناشایستی می زد. روزی از یک دست فروش ناشناس مقداری زیورآلات به ارزش ۳۷۰ هزار تومان خریدم و آنها را به خانه بردم. آن روز با ژرژ تماس گرفتم و به او گفتم برای بررسی طلاها به خانه ام بیاید. ژرژ به خانه ام آمد و به بررسی طلاهای قلابی پرداخت. او یکباره عصبانی شد و گفت سرم کلاه گذاشته اند و آنها بدل هستند. او شروع به فحاشی کرد و به پدر مرحومم فحش می داد. من از شنیدن حرف هایش عصبانی شدم و به یاد حرف های گذشته او افتادم. می خواستم او را از خانه بیرون کنم که باهم گلاویز شدیم و در پله ها با میلگرد یک ضربه به پشت سرش زدم.

او در پله ها سقوط کرد و جان سپرد. سپس جسد را در پتو پیچیدم و آن را زیر پله ها دفن کردم. متهم در ادامه اعترافاتش گفت: من و ژرژ آن روز هر دو شیشه مصرف کرده بودیم و حال طبیعی نداشتیم. بعد از دفن جسد، گوشی موبایل، سوئیچ خودروی سوناتا و و کلید باغ را برداشتم. با خودروی او به ویلایش در کرج رفتم و همه اموال آنجا را سرقت کردم و آن را به یکی از دوستانم به نام ساسان فروختم . به دنبال اعتراف های این مرد، بقایای جسد از زیر پله های خانه متهم کشف و ساسان نیز به اتهام خرید اموال مسروقه بازداشت شد.

همسر ژرژ به ادعاهایی که متهم نسبت به شوهرش مطرح کرده بود، واکنش نشان داد و گفت: ژرژ مرد خوبی بود. ما با هم اختلاف خاصی نداشتیم. اینکه گفته می شود همسرم معتاد بود و به ناموس دیگران نظر داشت، حرف خیلی غلطی است. او مرد خوبی بود و زندگی مشترکمان را دوست داشت. در این مدت هم من با همسرم مشکلی نداشتم. از وقتی با متهم دوست شده بود، بیشتر وقتش را با او می گذراند و دلش برای او می سوخت؛ چون همسر و فرزندانش ترکش کرده بودند. ما اصلا همسر متهم را ندیده بودیم. این حرف ها درباره شوهرم اصلا درست نیست. من شکایت و درخواست مجازات دارم. از آنجایی که مقتول ولی دم نداشت، دادسرا از رئیس قوه قضائیه خواست درخواستی ازسوی دادگاه مطرح کند.

منبع: شرق

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied