شمانیوز
شما نیوز

ماجرای زنی که در خارج از کشور با بابک خرمدین اشنا شده بود چیست؟

پدر و مادر بابک خرمدین در دادسرای جنایی به قتل پسرشان اعتراف کردند.

ماجرای زنی که در خارج از کشور با بابک خرمدین اشنا شده بود چیست؟

بابک خرم دین کارگردان سینمای ایران به قتل رسید پدر و مادر وی که توسط پلیس بازداشت شدند تحت بازجویی قرار دارند و هنوز از انگیزه این قتل اطلاعاتی در دست نیست. بابک خرم دین متولد ۱۳۵۳ در تهران و کارگردان سینما است.


 

 

ماجرای زنی که در خارج از کشور با بابک آشنا شده بود

 

صبح روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت امسال یکی از کارگران شهرداری هنگام تخلیه زباله‌های سطل زباله‌ای در محوطه فاز۳ شهرک اکباتان با کیسه‌ای مواجه شد که داخلش بقایای اعضای بدن انسان بود. این اعضا شامل سرشانه، دوکف دست، دوبازو و دومچ پا بود که داخل کیسه‌ای قرار داشت. این کارگر که از دیدن محتویات کیسه وحشت کرده بود پلیس را در جریان قرار داد و با حضور مأموران کلانتری ۱۳۵ آزادی، تحقیقات در این خصوص آغاز شد.

 

 

راز جنایت در تصاویر دوربین مداربسته

 

بررسی‌های اولیه نشان می‌داد اعضای کشف‌شده متعلق به مردی است که زمان زیادی از قتل او نمی‌گذرد. به همین دلیل ماجرا به محمدجواد شفیعی، بازپرس کشیک دادسرای امور جنایی تهران، گزارش و به دستور او اعضای بدن کشف‌شده برای تشخیص هویت مقتول به پزشکی قانونی منتقل شد.

 

 

همزمان مأموران اداره دهم پلیس آگاهی به تحقیقات میدانی در این خصوص پرداختند. آنها با کنترل تصاویر ضبط‌شده دوربین مداربسته‌ای که در آن حوالی قرار داشت زن و مردی سالخورده را دیدند که ساعتی قبل کیسه محتوی بقایای جسد را در سطل زباله انداخته‌اند.

هنوز به‌درستی معلوم نبود آنها چه کسانی هستند و با چه انگیزه‌ای دست به این کار زده‌اند اما ساعتی بعد، از پزشکی قانونی و تشخیص هویت خبر رسید که اعضای بدن کشف‌شده متعلق به مردی ۴۸ساله به نام بابک خرمدین است.

 

 

آن‌طور که تحقیقات نشان می‌داد او کارگردان سینما و مدرس در زمینه فیلمنامه‌نویسی و بازیگری بود. در شرایطی که ۶‌ساعت از کشف اعضای بدن او می‌گذشت مأموران راهی خانه پدری‌اش در شهرک اکباتان شدند و در آنجا پدر و مادر سالخورده‌اش در اظهاراتی باورنکردنی اعتراف کردند که با همدستی یکدیگر بابک را به قتل رسانده، جسدش را مثله کرده و در سه‌سطل زباله در سه‌نقطه شهر رها کرده‌اند. در این شرایط این دونفر بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شدند.

 

 

انگیزه جنایت چه بود؟

 

صبح دیروز پدر ۸۱ ساله بابک به نام احمد همراه مادر ۷۴ ساله‌اش به نام ایران در شرایطی که دستبند و پابند داشتند توسط مأموران اداره دهم پلیس آگاهی به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای امور جنایی منتقل شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. پدر و مادر بابک در شرایطی در برابر بازپرس شفیعی قرار گرفتند که می‌گفتند از قتل پسرشان پشیمان نیستند و باید این کار را انجام می‌دادند. اما آنها برای ارتکاب این جنایت چه انگیزه‌ای داشتند؟

پدر بابک در اعترافاتش گفت: ما با پسرم اختلاف عقیده داشتیم و با اینکه او کارگردان و مدرس بازیگری بود، در سال‌های اخیر او مدام با ما بدرفتاری می‌کرد و حتی گاهی من و مادرش را کتک می‌زد. او ادامه داد: وقتی که بیماری کرونا در ایران شایع شد، من و همسرم برای چندماه به شمال کشور رفتیم تا در امان بمانیم. در این مدت از آنچه در خانه‌مان می‌گذشت اطلاعی نداشتیم اما وقتی برگشتیم فهمیدیم که بابک مدام هنرجویانش را که همه‌شان دخترهای جوان بودند به خانه می‌آورد.

اوایل گمان می‌کردیم که این رفت‌وآمدها موقتی است اما بعد فهمیدیم در این مدت او هر روز یک نفر را به بهانه تدریس خصوصی به خانه می‌آورد و به اتاقش می‌برد. وقتی به بابک اعتراض کردیم او با بدرفتاری جواب داد. او وقتی دختران جوان را به اتاقش می‌برد مادرش را مجبور می‌کرد که از آنها پذیرایی کند. او با من و مادرش مثل کلفت رفتار می‌کرد. باورمان نمی‌شد که پسرمان چنین رفتاری می‌کند اما واقعیت داشت.

پدر مقتول در ادامه گفت: به پسرم گفتم  زمین و خودروام را هم به او می‌دهم تا بفروشد و برای خودش خانه اجاره کند. حتی گفتم خانه را می‌فروشم و ارث بچه‌ها را می‌دهم تا بابک هم ارثیه‌اش را بگیرد و هر کاری که می‌خواهد انجام دهد اما او گفت فقط همین خانه را می‌خواهد و شهرک اکباتان را دوست دارد. او به حرف‌های من و مادرش گوش نمی‌کرد و آبروی‌مان در خطر بود. در این شرایط بود که یک روز با همسرم تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم.

 

 

جزئیات قتل

 

پدر بابک درباره جزئیات قتل فرزندش گفت: جمعه‌شب بود که مادرش غذای مرغ درست کرد و داخل آن داروی بیهوشی ریختیم. وقتی غذا را جلوی بابک گذاشتیم او نخورد و به اتاقش رفت و خوابید و غذا را در یخچال گذاشتیم.

فردای آن روز حوالی ظهر از خواب بیدار شد و همان غذا را دوباره به او دادیم. این بار مرغ را خورد و به‌خاطر داروی بیهوشی کمی گیج شد. او بی‌حال روی صندلی نشسته بود که من با بند کتانی پاهایش را بستم و سپس یک بست پلاستیکی به گردنش انداختم و با چاقو چند ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم. همسرم در قتل بابک هیچ نقشی نداشت.

او ادامه داد: درگیری و قتل حدود ساعت ۵‌ بعدازظهر اتفاق افتاد و همان موقع جسد را با همسرم به حمام خانه بردیم و در آنجا آن را مثله کردیم. از قبل ۳‌ساک آماده کرده بودیم که اعضای بدن بابک را در این ساک‌ها انداختیم و حدود ساعت  ۱۲ شب تصمیم گرفتیم جسد را از خانه بیرون ببریم.

 

 

بقایای جسد در ۳‌ نقطه شهر

 

پدر بابک که همه جزئیات جنایت را به‌خوبی به‌خاطر داشت درباره سرنوشت جسد گفت: کیسه‌هایی که داخلش جسد بود را با ماشین در ۳‌ نقطه شهر رها کردیم. یک کیسه را در سطل زباله فاز۳ اکباتان انداختیم و ۲ کیسه دیگر را در سطل‌های زباله صادقیه و میدان صنعت انداختیم و به خانه برگشتیم.

من و همسرم تصمیم داشتیم خودمان نزد پلیس برویم و به قتل اعتراف کنیم اما چند ساعت بعد مأموران ما را در خانه دستگیر کردند. من بعد از بازنشستگی با مسافرکشی هزینه زندگی‌ام را تامین می‌کردم. در این سال‌ها با سختی بابک را بزرگ کردم اما او مدام آزارمان می‌داد و من و همسرم را کتک می‌زد. دیگر چاره‌ای نداشتم.

حتی یک روز پیش از این اتفاق باز هم با او حرف زدم و گفتم اگر به حرف‌هایم گوش نکند بلایی بر سرش می‌آورم اما او گفت کسی نمی‌تواند سر بابک بلا بیاورد.
 

 

پشیمان نیستیم

 

در این پرونده اتهام پدر بابک مشارکت در قتل عمدی و اتهام مادر او معاونت در قتل است. مادرش وقتی از سوی بازپرس پرونده تحت بازجویی قرار گرفت گفت از قتل فرزندش پشیمان نیست. او گفت: قرص‌هایی که در غذای پسرم ریختم از همان قرص‌هایی است که خودم مصرف می‌کردم. او آبروی‌مان را برده بود و مدام ما را با رفتارش آزار می‌داد.

این زن ادامه داد: مدتی قبل بابک با زنی که در خارج از کشور زندگی می‌کند شریک شده بود. قرار بود این زن به او ۳ میلیارد تومان بدهد تا او خانه و وسایل کار تهیه کند اما نمی‌دانم چطور شد.

براساس این گزارش هم‌اکنون این زن و مرد در بازداشت به‌سر می‌برند و تحقیقات تکمیلی در این خصوص ادامه دارد.

 

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۱ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

  • ناشناس

    خدا خودش میدونه که حقایق چی بوده حتی اگه همچین اعمال زشت و ناپسندی هم انجام میدادن چرا به پلیس نگفتن که از دستش راحت بشن باز هم خدا میدونه