شمانیوز
شما نیوز

سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز دوشنبه 93/6/24

شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز): روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.

سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز دوشنبه 93/6/24
خراسان:نقش کمربند در سیاست خارجی آمریکا

«نقش کمربند در سیاست خارجی آمریکا» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا دادخواه است که در آن می خوانید؛ایدئولوژی جایگاه پسینی را در تعریف سیاست داشته و آن را جهت دهی می کند. بسیاری از اندیشمندان معتقدند این منافع ملی است که نقش هدایتگری در سیاست خارجی را بر عهده دارد، غافل از این که منافع ملی هم توسط ایده ها و ارزش ها و در دامن فرهنگ تعریف می شود. از همین رو است که بسیاری از تحلیل گران برای کشف قاعده مندی سیاست خارجی آمریکا به بررسی ریشه های ایدئولوژیک این رژیم سیاسی پرداخته اند. ادبیات میثاقی، استثناگرایی، آینده محتوم، پیوریتنیسم و... انگاره های اصلی تشکیل دهنده ایدئولوژی سیاسی در آمریکا می باشند. ایدئولوژی سیاسی که می توان آن را در ترمینولوژی "رویای آمریکایی" مفصل بندی کرد. سیاست خارجی به عنوان سهم دار بخش عمده ای از صحنه سیاسی این کشور نیز از این امر مستثنا نیست. چه مداخله گرایی با رویکرد جکسونیسم، چه بین الملل گرایی با رویکرد ویلسونیسم و چه انزواگرایی با رویکرد هامیلتونیسم در سیاست خارجی آمریکا همه محصول تفکرات ایدئولوژیک هستند.

از برون دادهای سیاست خارجی ایدئولوژیک می توان به ساده انگاری(Oversimplification)، تعمیم بخشی(Generalization)، خود محق بینی(Self-righteousness)، به کارگیری معیارهای دوگانه در تفسیر تحولات (Double standard) و دو گانه سازی(Dualization) اشاره کرد. یک نمونه از این نوع رفتار را در قبال تحولات بین المللی می توان در مصاحبه اخیر هنری کیسینجر اسطوره سیاست خارجی آمریکا در رابطه با ایران مشاهده کرد. کیسینجر در تلاشی جدید برای ترویج گفتمان "ایران هراسی" نسبت به بازگشت امپراتوری ایران و آن چه او کمربند شیعه در منطقه خاورمیانه می خواند هشدار می دهد. او با کمک از استعاره های آشنا تلاش می کند تا موضوعات پیچیده بین المللی را تا اندازه یک کمربند در خاورمیانه ساده کند تا بتواند ایدئولوژی زیربنایی سیاست خارجی آمریکا را بالا نگاه دارد. هنری کیسینجر در گفت وگوی خود با شبکه رادیویی «ان پی آر» می گوید: «یک نوع کمربند شیعی از تهران تا بغداد و بیروت کشیده شده و این کمربند فرصتی را در اختیار ایران قرار می دهد که امپراتوری ایران باستان را، این بار با برچسب شیعه، بازسازی کند.»

کیسینجر از همان استعاره ای بهره گرفته است که ، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، در اواخر دهه 1970برای تبیین سیاست های واشنگتن در مقابل مسکو به آن متوسل شده بود. وی در اظهار نظری معروف از «کمربند سبز» اسلام سخن گفت که قرار بود به گفته او از خاورمیانه در مقابل تهدید اتحاد شوروی دفاع کند. البته باید تصریح کرد که پیش از این اصطلاحاتی چون "کمربند آفتاب" و یا "کمربند انجیلی" برای ترسیم خط کشی های سیاسی جغرافیایی داخل ایالات متحده آمریکا استفاده می شد. اصطلاحاتی ساده که به راحتی میان خود و دیگری خط کشی می کند تا مرزهای سیاسی را مشخص تر کند. لذا گریزی از غیریت سازی نیست.آمریکایی ها همیشه نیاز به دشمن دارند، آنها خود را در آینه مخالفان شان معنی می کنند. واقعیتی که ساموئل هانتینگتون بارها آن را مورد تاکید قرار داده است.البته این دشمن بایستی قد و اندازه آمریکا هم باشد. شاید به همین دلیل است که کیسینجر می گوید: "ایران مشکلی بزرگ تر از داعش است".

کیهان:موهبت بزرگ

«موهبت بزرگ الهی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛بسیاری از کشورهای دنیا و سرویس های زبده امنیتی و اطلاعاتی آنها؛ برای رسیدن به اهداف و امیال خود، با بکارگیری پیچیده ترین روش ها، دست به عملیات روانی در کشورهای هدف می زنند. این عملیات در بالاترین سطح ممکن، و با دقت و وسواس وصف ناشدنی انجام می شود و معمولاً هم نتایج باورنکردنی از آن حاصل می شود. از جمله معروفترین این رفتارها دروغ سازی و تخریب شخصیت های اصلی و ارکان کشور هدف است. اما دلیل مهم و محوری در به ثمر رسیدن این اقدامات تنها دقت نظر و کارآزمودگی جاسوسان و عوامل اجرایی این عملیات نیست بلکه اصلی ترین دلیل آن جدایی حاکمان و سردمداران آن کشورها از مردم و وجود فاصله جدی بین مردم و حاکمان است که در نتیجه آن دروغها و شایعات باورپذیر می شوند. اما در ایران، وضع جور دیگری است و تبلیغ و ترفند دشمن، آب در هاون کوفتن است! نمونه بارز راه به خطا بردن دشمن، در مسائل یک هفته اخیر کاملاً مشهود است. جراحی و بیماری رهبر عزیز انقلاب موضوعی بود که به یقین خبر مهم و حرف اول مردم در هفته گذشته بود و با اینکه به لطف الهی به خیر گذشته بود، می توانست دست آویز خناسان باشد. اما همان رابطه عاشقانه و صمیمانه، آن راه را بست و به جای آن، عشق و عاطفه و همدلی را در فضای جامعه پراکند.

این مقدمه برای تبیین رابطه امام و امت- که در جای خود بسیار مهم و قابل ارزیابی نیز هست- گفته نشد. بلکه مقدمه ای به منظور تبیین یک کار ارزشمند و هوشمندانه است که قطعاً و با نظر حضرت آقا انجام شده و هنوز اندکی از آن نگذشته، آثار و برکات آن را شاهدیم.نوه اطلاع رسانی و پوشش خبری مراحل درمان و عمل جراحی رهبر معظم انقلاب همان اقدام ارزشمند و ستودنی است که به لحاظ حرفه ای و نیز به لحاظ آرامش بخشی به جامعه، جای تحلیل و البته تقدیر فراوان دارد.واقعیت غیرقابل انکار این است که سلامت و عافیت رهبر عزیز انقلاب برای مردم کشورمان و در نگاهی درست تر و منطقی تر برای مردم مسلمان عالم، مسأله ای حیاتی و قابل توجه است و به طور طبیعی کوچکترین مشکل در سلامتی ایشان، نگرانی عمیق و جدی مردم را به دنبال خواهد داشت. و به روال همیشگی و شناخته شده، با سوء استفاده و توهم پراکنی دشمنان نیز همراه خواهد بود. اما پوشش خبری دقیق و حساب شده این رخداد و بخصوص مصاحبه معظم له، راه را بر هر حدس و گمانی بست. با این همه نگرانی مردم پایانی نداشت و در نتیجه عطش و اشتیاق آنها برای اطلاع از سلامت پیر و مرادشان بیشتر می شد. اطلاع رسانی های بعدی و گزارش تیم معالج، اندک اندک، نگرانی را به آرامش و تشویش را به شکرگزاری و سپاس از درگاه خداوند بدل کرد. و اینگونه شد که ایران به نماز شکر ایستاد.

مدیریت هوشمندانه این رخداد، آثار و نتایجی داشت که به برخی از آنها اشاره می شود:

1- یکی از زیباترین آثار این اقدام، نمایش پیوند عمیق امت با امام بود. از نخستین ساعت اعلام خبر، مردم کشورمان و اندکی بعد عاشقانی که در جای جای جهان زندگی می کردند، به طرق مختلف به پیگیری روند درمان و دعا و نیایش پرداختند. امری که به یقین در هیچ جای دیگر جهان شاهد آن نیستیم و اساساً چنین رابطه ای بین مردم و حاکمان آنها قابل تصور و تعریف نیست. شاید برای نشان دادن این رابطه، باید ده ها و صدها کار فرهنگی و هنری انجام می شد تا این دلدادگی - آن هم نه در این سطح- به جهانیان نمایانده می شد. اما طی چند روز، این امر در نهایت زیبایی متبلور شد. نگاهی به دلنوشته های مردم در بخش «ملاقات مجازی» سایت رهبرمعظم انقلاب، گویای این حقیقت انکارناپذیر است.

2- برای عاشقان و ارادتمندان رهبری، ساده زیستی رهبرشان امری مسلم و قطعی است و درباره آن کمترین تردیدی ندارند. حتی به جرأت می توان گفت؛ آنها که در این جغرافیای اندیشه نیستند هم نسبت به ساده زیستی رهبر معظم انقلاب تردید و تشکیکی ندارند. اما در کنار آن، وسوسه خناسان همیشه وجود داشته و دشمن سعی می کرده اینگونه القا کند که این ساده زیستی تنها در ظواهر زندگی است، نه رویه ای ساری و جاری در تمام شئون زندگی رهبر انقلاب. اما اقدام معظم له و اصرار ایشان به جراحی در یک بیمارستان دولتی و بدست متخصصان و فرزندان همین آب و خاک مهر باطلی بر همه این توهم پراکنی ها بود. در این میان باور به توانمندی متخصصان داخلی نیز نکته ای گفتنی است. تن سپردن به علم و تجربه ارزشمند متخصصان داخلی، مهمترین و بالاترین مهر تأیید بر شعار «ما می توانیم» است که رهبر انقلاب خود سال هاست منادی آن است و امروز با پایبندی به آن، روح خوداتکایی و خودباوری و اعتماد به نفس را در جوانانمان تزریق کرد.

3- نکته مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت و جزو ارزشمندترین نتایج این رخداد است، مدیریت و هدایت صحیح و هوشمندانه افکار عمومی است. آنگونه که در ابتدای این نوشتار ذکر شد، بحران آفرینی و تنش زایی، از مهمترین اقدامات سرویس های اطلاعاتی بیگانه است و گاه برای ایجاد یک بحران ده سال مقدمه سازی و زمینه چینی صورت می گیرد. به یقین برای آنها فرصتی مثل بیماری و نقاهت رهبر گرانقدر ما و جان مایه ملت موقعیتی مغتنم و بی نظیر برای نیل به اهداف شوم و پلیدشان بود اما خدا نخواست و نشد. امپراطوری خبری آنها و شبکه عنکبوتی و گسترده ارتباطی غرب، در مقابل هوشمندی، دقت و تدبیر نظام اسلامی به زانو درآمد و امکان کوچکترین بهره برداری سوء از آنها سلب شد. از یکطرف دقت و هوشمندی در مقدمات عمل چنان بود که تا دقایقی قبل از عمل هم کسی نمی دانست بزودی یک بیمارستان معمولی دولتی، میزبان قلب تپنده امت خواهد بود و قرار است آن عزیز گرانمایه در آن جا رنج از تن بزداید و به فضل الهی جامه عافیت بپوشند. از دیگر سو، این دقت با تدبیر بعدی تکمیل شد، اطلاع رسانی دقیق و همزمان با عمل جراحی و سپس مراحل آتی آن، عملاً ابتکار عمل در حوزه رسانه را از دست دشمن خارج کرد. این موضوع، مسأله بسیار مهم و تعیین کننده ای در امر خبر و خبررسانی است و هر که مدیریت خبر با او باشد، برنده نبرد رسانه ای خواهد بود و اجازه شکل دهی به افکار عمومی را از حریف سلب کرده است.

4- اما فارغ از همه آثار و برکات مدیریت رسانه ای و خبری ماجرا، کرامت نفس رهبر عزیز، یک پرونده درمانی و پزشکی را به صحنه وحدت و انسجام ملی تبدیل کرد. با آنکه مردم از دیدن تن بیمار رهبرشان به روی تخت بیمارستان آزرده خاطر و اندوهگین بودند و دلشان می خواست رفت و آمدها به اتاق ایشان کمتر باشد و زمان بیشتری برای استراحت حضرت آقا فراهم شود، کرامت و حسن خلق آقا، راه را به هیچ کس نبست و اینگونه شد که جمع کثیری از آنانکه اشتیاق دیدار و ملاقات امام و مقتدایشان در دلشان شعله می کشید، به این توفیق نائل آیند.

ملاقات ها اما رنگ و بوی دیگری هم داشت! و در این میان دیدار علما و مراجع دیدنی و شنیدنی بود. کمتر پیش می آید که پیوندهای عمیق عاطفی، عرفانی و فقاهتی که در طول سالیان گذشته تاکنون بین رهبر عزیز انقلاب و مراجع و علمای کرام شکل گرفته، متجلی شود و تبلور عینی پیدا کند. رسم و روش علمای ربانی، دوری از بسیاری از اموری است که ذره ای شائبه و شبهه تبلیغ و نمایش داشته باشد. اما اینجا و در عمل به یک فریضه الهی یعنی عیادت، آنهم عیادت از بیماری که بیماریش دل خلقی را پریشان کرده، بسیاری از حقایق را نشان داد و نشان داد که آنها که سعی در القای دروغ ها و حیله هایشان دارند، چقدر دستشان خالیست و خاطر «آقای ما» چقدر پیش علما و مراجع عزیز و گرامی است.

اکنون به سید و مقتدایمان عرض می کنیم که همه ما هم دلمان می خواست که به عیادت آن جان نازنین بیاییم و پروانه شمع وجود نورانیت گردیم، اما می دانیم که برای همه ممکن نیست پس به جای دیدار، این چند روز دخیل تمنا و استغاثه به پنجره فولاد عاشقی بستیم و از صدق دل و عمق جان برای سلامت و طول عمر با عزتت دعا کردیم، تمنا کردیم که پرچم، از دست با کفایت شما بدست صاحب پرچم، ولی الله اعظم(عج) برسد و وقتی لبخندتان را دیدیم، همچون آیت الله جوادی آملی شکرگزاری کردیم و گفتیم: «من الله المسلمین بشفاءکم. خداوند با شفای شما به مسلمین منت نهاد».

جمهوری اسلامی:ملاحظاتی پیرامون توافق تجاری ایران و روسیه

«ملاحظاتی پیرامون توافق تجاری ایران و روسیه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوذری اسلامی است که در آن می خوانید؛دیپلماسی "رویکرد به شرق" یک بار دیگر در کانون توجه و اولویت کاری دولت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است، آن هم توسط دولتی که در میان منتقدانش متهم به توجه بیش از اندازه به غرب است و دقیقاً در زمانی که بیشترین تلاش ها در ایران و مغرب زمین برای حل و فصل مناقشات اتمی و... جریان دارد.

پیش از این، دولت محمود احمدی نژاد که حداقل در ظاهر بر مخالفت صریح با برقراری هرگونه ارتباط با کشورهای اروپایی اصرار داشت، دولتمردان وقت تلاش کرده بودند گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهایی مانند چین، روسیه و... را در دستور کار قرار دهند؛ تلاشی که ناپختگی های دیپلماتیک آن را نافرجام گذاشت.

اکنون به نظر می رسد شرایط برای احیای این رویکرد فراهم آمده است. ایران در بحبوحه مذاکرات دشوار با گروه کشورهای 1+5 بیش از هر زمان دیگری به از هم پاشیدن دیوار تحریم ها نیاز دارد تا به این ترتیب طرف های غربی را وادار به امتیازدهی کند. روسیه به عنوان یکی از کشورهای شاخص غیرغربی، به تازگی آماج تحریم اروپا و آمریکا قرار گرفته است و برای کاستن از فشارهای این تحریم ها، تمایل فراوانی به گسترش ارتباط با همسایه جنوبی خود دارد.

محصول این هم افزایی و اشتراک منافع و اولویت ها، انعقاد تفاهم نامه ای کلی برای گسترش تبادلات اقتصادی میان دو کشور ایران و روسیه به ارزش 70 میلیارد یورو بود. دو کشور البته پیش از این نیز مبادلاتی با هم داشتند و حتی در اوج دوران تحریم های غربی علیه ایران، گرچه ارزش تبادلات میان تهران و مسکو از 4 میلیارد دلار به 2 میلیارد دلار کاهش یافته بود ولی متوقف نشده بود. به عنوان مثال تنها یکی از شرکت های خودروساز ایرانی طی سال های 1386 تا 1388، 12 هزار دستگاه خودرو به روسیه صادر کرد و پس از توافقنامه ژنو هم مجدداً قرار شده است تا دو سال دیگر ده هزار دستگاه دیگر نیز به روسیه صادر شود.

با این حال، برخی کارشناسان معتقدند با توجه به شرایط اقتصادی حاکم در ایران و معذوریت های خاص روسیه، تعیین سقف 70 میلیارد یورو برای تبادلات تجاری و اقتصادی میان دو کشور چندان دست یافتنی نیست و حداقل به 5 سال زمان احتیاج است تا بتوان به چنین سطحی از همکاری ها دست یافت.

نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار داشته باشد، میزان آمادگی بخش خصوصی و غیردولتی در ایران برای تأمین نیازهای روسیه و جلب رضایت بازارهای آن کشور است.

بررسی ها نشان می دهد که گذشته از نفت، روسیه بیش از هر چیز به مواد غذایی و میوه نیاز دارد، با این حال، بخش کشاورزی ایران درحال حاضر یکی از دشوارترین دوره های خود را سپری می کند.

سیاست های نادرست دولت های نهم و دهم در حوزه کشاورزی، کم آبی، پیامدهای اجرای قانون هدفمندی یارانه ها و شبکه ناسالم توزیع در ایران طی سال های اخیر آسیب های زیادی به کشاورزان وارد آورده که توان تولید صادرات محور را تا حدود زیادی از آن ها گرفته است.

از سوی دیگر باید این وسواس را هم داشت که صادرات روسیه به ایران در قالب توافقنامه اخیر، شرایط را بیشتر از این برای تولید کنندگان داخلی دشوار نکند چرا که تجربیات ناموفق قبلی نشان می دهد در مواردی از این قبیل که به نظر می رسد موقعیت ویژه ای پدید آمده است، زمینه رانت جویی یا سوء استفاده از تسهیلات تعریف شده برای استفاده از فرصتها افزایش می یابد.

به عنوان نمونه می توان به سوءاستفاده های کلانی که به بهانه دور زدن تحریم ها توسط برخی انجام گرفت اشاره کرد. اکنون نیز باید هوشیار بود که استفاده از امکان و فرصت تبادل با روسیه، به بهانه ای برای دور زدن قانون، رانت خواری و لطمه زدن به تولید کنندگان داخلی تبدیل نشود.

رسالت:نقض حقوق بشر در ایران!

«نقض حقوق بشر در ایران!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛یکی از ادعاهای غرب علیه ملت و دولت ایران، نقض حقوق بشر است بی آنکه آنها اعتراف کنند از چه «حقوقی» و یا از کدام «بشر» در ایران یاد می کنند.با پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ایران در یک رفراندوم آزاد اعلام کرد نظام ما یک نظام «جمهوری» است نه سلطنتی، نه فاشیستی، نه سوسیالیستی ونه لیبرالیستی.

ملت ایران صراحتا در این رفراندوم اعلام کردند که می خواهیم مناسبات اسلامی را در امر حکومت داری رعایت کنیم و اسلام و قرآن و آموزه های دینی، ملاک رعایت حقوق بشر در ایران باشد. نخبگان ملت ایران در قانون اساسی و به تبع آنان ملت ایران اعلام کرد منظور از «حقوق»، همان فقه و شریعت اسلامی است و منظور از انسان، انسان تراز اسلام و قرآن است. انسانی که خداوند از نحوه آفرینش او و اهداف و رسالت های او در قرآن سخن می گوید. انسانی که یک ماموریت ابدی دارد و حیات او مختص چند روزی که در این کره خاکی زندگی می کند، نیست.

وحشت غرب از انقلاب اسلامی از همین پدیداری «بشر» تراز قرآن و اسلام و حقوق مبتنی بر فقه و شریعت اسلامی است که تمامی ابعاد و نیازهای فطری بشر را در برمی گیرد. لذا از همان ابتدا چون یارای مقابله علمی با حقوق بشر اسلامی را نداشتند، راه دیگری را انتخاب کردند؛ آن راه هم ساده ترین و هموارترین و بی دردسرترین مسیر بود و آن، اینکه انگ نقض حقوق بشر را بر پیشانی جمهوری اسلامی، دولت و ملت ایران بزنند.

مجموعه گزارش هایی که طی سه دهه گذشته تاکنون سازمان های حقوق بشری تحت حمایت غرب و بویژه آمریکا علیه ایران تهیه کردند در چند محور خلاصه می شود؛

1- یک محور از گزارش های نقض حقوق بشر اختصاص به حمایت غرب از منافقین، عناصر مرتبط با سلطنت طلبان، مارکسیست ها، کمونیست ها و عناصر واداده در برابر غرب و ایستاده در مقابل ملت است. محور اصلی راهبردهای این جریان مبارزه با اسلام و مخالفت با دین و مخالفت با مبنا قرار گرفتن احکام قرآن در مناسبات بین حکومت و مردم است.

این گروه ها برای مبارزه با انقلاب و مردم و اسلام تا موقعی که دست به ترور و قتل های فجیع گروه های مردمی و مسئولان حکومتی نزده بودند کسی به آنها کاری نداشت. اما وقتی به کشتار مردم و نقض حقوق بشر در ایران روی آوردند مطابق قوانین اسلامی با آنها برخورد شد. غرب و بویژه آمریکا به جای دفاع از حقوق ملت ایران و مبارزه با تروریسم و جلوگیری از نقض حقوق بشر، برای حفظ منافع خود از ناقضان حقوق بشر در ایران حمایت کردند و بعد هم سازمان های دست ساز حقوق بشری را فرستادند ایران تا با گزارش های جعلی، ایران را متهم به نقض حقوق بشر کنند. هزاران تن از مردم عادی که طعمه ترور بودند و صدها مقام دولتی که قربانی ترور شدند، از نظر غرب هیچ حقوقی ندارند. اما تروریست های ضدبشر وضد حقوق بشر، به طور وسیع نه تنها مورد حمایت حقوقی آنان قرار گرفتند بلکه مورد حمایت مالی و تسلیحاتی هم واقع شدند. آمریکا هنوز در عراق متعهد است که از جمع چند صدنفری تروریست های منافق که دست شان به خون ملت ایران و ملت عراق آلوده است دفاع کند.

2- یک محور از گزارش های نقض حقوق بشر در ایران مربوط است به دفاع از فرقه بهائیت که نقش جاسوسی و فتنه گری در کشور دارد. جریان بهائیت یک جریان دست ساز سرویس های امنیتی انگلیس در ایران بوده است. مرکز این فرقه اکنون در حیفا در قلب سرزمین های اشغالی است. بهائیت یک سرویس تمام عیار جاسوسی و امنیتی است که تحت پوشش یک دین جعلی فعالیت می کند. اسناد مشهود و غیرمشهود، این ادعا را به خوبی ثابت می کند.

در جریان فتنه 88 این فرقه در کنار دیگر جریان های مرتبط با سرویس های جاسوسی امنیتی غرب، نقش آفرینی کردند.

با آنکه این فرقه آزادانه در ایران زندگی می کنند و از حقوق شهروندی برخوردارند و حتی در بخشی از فعالیت های اقتصادی دارای انحصارات هستند، گزارش های ضدحقوق بشری از ایران حکایت از نقض حقوق آنها دارد.ترجیع بند گزارش های ضدحقوق بشری در ایران آن است که؛ «بهائیان از داشتن اموال، تحصیل و اشتغال در ایران محروم هستند!!»

3- یک دسته دیگر از اتهامات سازمان های حقوق بشر به ملت ایران ناظر به دفاع از قاچاق مواد مخدر و قاچاقچیان مواد مخدر است. سالانه ده ها تن از جوانان جان بر کف ما در نیروی انتظامی در مقابله با قاچاقچیان به شهادت می رسند. هزاران جوان و خانواده در معرض مواد مخدر، جان خود را از دست می دهند و یا دچار فروپاشی خانواده می شوند. مواد مخدر کیان زندگی را در ایران، منطقه و جهان تهدید می کند. ایران از کشورهایی است که ترانزیت مواد مخدر در آن صورت می گیرد و مسیر اصلی ورود مواد مخدر به اروپاست.کشورهای اروپایی به جای تجلیل از شهدای نیروی انتظامی که در مقابله با قاچاقچیان به شهادت رسیده اند و به جای دلسوزی برای خانواده ها و جوانان ایرانی که در معرض تهدید مواد مخدر هستند، دلسوز قاچاقچیان مواد مخدر شده و معترض به مجازات های سنگین برای آنها هستند!

حال آنکه در قوانین بین المللی هیچ مصونیتی برای قاچاقچیان مواد مخدر تعریف نشده است. در تمام دنیا قاچاق مواد مخدر از مصادیق جرم است و برای آن مجازات های سنگین تعریف شده است و اساسا یکی از وظایف کلیدی پلیس بین الملل، مبارزه با شبکه های سازمان یافته قاچاق مواد مخدر است.

اما بخشی از گزارش های مدعی نقض حقوق بشر در ایران اختصاص به دفاع از قاچاقچیان دارد! چرا؟ برای اینکه از نظر این سازمان ها باید ملت ایران را نابود کرد. اگر با تروریسم نشد، با مواد مخدر!

4- بخش دیگری از گزارش های سازمان های حقوق بشری علیه ملت ایران اختصاص به حقوق زنان و حقوق همجنس گرایان دارد.

آنها به دلیل اینکه در قرآن و احکام الهی، همجنس گرایی جرم محسوب می شود، ما را به نقض حقوق بشر متهم می کنند.

آنها از سرنوشت قوم لوط درس نگرفته و جوامع خود را در مسیری قرار داده اند که فروپاشی خانواده ها و تهدید و تحدید نسل، کمترین آسیب این رویکرد است. آنها باید منتظر یک صیحه آسمانی باشند تا به قهر الهی نابود شوند.

آنها بی آنکه از حقوق اسلامی چیزی بدانند ما را متهم به نقض حقوق زنان می کنند در حالی که در جوامع خود سالانه ده ها هزار زن توسط شوهران شان یا شوهران به دست زنان شان به قتل می رسند. صدها هزار نفر مورد اذیت و آزار جنسی قرار می گیرند، با وجود آنکه داد و فریاد روانشناسان و جامعه شناسان آنها به هوا بلند است، خود را در یک گرداب توفانی گرفتار کرده اند و می خواهند جوامع اسلامی را هم به همان گرداب وحشتناک ببرند، لذا انگ نقض حقوق زنان را به ما می زنند تا ما نیز به همان چیزی گرفتار شویم که سال هاست جوامع مدرن با آن دست به گریبان هستند.

جمع بندی:

آنچه از جمع بندی گزارش های حقوق بشری در مورد ایران به دست می آید آن است که آنها وقتی سخن از حقوق انسان ها در ایران به میان می آورند، در حقیقت از حقوق «اشرار» سخن می گویند و کاری به حقوق مردم عادی و میلیون ها ایرانی که باید از حداقل حقوق الهی و انسانی برخوردار باشند، ندارند. جالب اینجاست که گزارش های نماینده کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل قبل از طرح در این سازمان، از بی بی سی، بنگاه سخن پراکنی انگلیس یعنی اصلی ترین کشور ناقض حقوق بشر در ایران پخش می شود.

نام نماینده کنونی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، «احمد شهید» است. شایسته ترین نام برای او «احمد شریر» است. شرارت او در تنظیم این گزارش های شرارت آمیز و ارتباط او با بی بی سی و منافقین، از جرایم مشهود اوست. ماموریت او در ایران حمایت از اشرار، تروریست ها و ... است.

دفاع از حقوق 75 میلیون نفر ملت ایران در هیچ جای گزارش های او وجود ندارد. سازمان ملل باید به این بازی شرورانه و وقیحانه پایان دهد. مسئولین کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل باید نماینده شرور خود را عوض کنند و یک نماینده بی طرف برای دفاع از حقوق بشر که ناظر به حقوق 75 میلیون ایرانی است، به کشور ما گسیل دارند.

سیاست روز:پیام های یک عمل جراحی

«پیام های یک عمل جراحی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛بازتاب اجتماعی یک اتفاق در افکار عمومی کشور و دیگر مردم کشورهای همسایه، یکی از دستاوردها و ویژگی هایی است که جمهوری اسلامی ایران آن را در خود دارد.

سخنان و موضع گیری هایی که از سوی مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح می شود، همواره مورد توجه مردم کشورمان و کشورهای دیگر بوده است و این سخنان و مواضع در رسانه های خارجی هم بازتاب های گسترده ای داشته است. این ویژگی منحصر به فرد ایران است که همیشه به عنوان کانون توجه جهان به حساب آمده است.

این ویژگی نشان دهنده جایگاه بزرگ و عمیق جمهوری اسلامی ایران در منطقه و دنیا است. نقش آفرینی و تأثیرگذاری ایران در تحولات و معادلات منطقه ای و جهانی، از جمهوری اسلامی یک کشور مهم ساخته است که بسیاری از مسائل و مشکلات تنها با همکاری ایران قابل حل و فصل است و نمی توان این کانون توجه را در معادلات بین المللی نادیده گرفت.

بر همین اساس، بیماری رهبر معظم انقلاب هم به خاطر نقش ایشان به عنوان رهبری جمهوری اسلامی ایران مورد توجه جهانیان قرار گرفته است.

این اهمیت نه از بعد بیماری بلکه از نوع جایگاه و محبوبیتی است که ایشان نزد افکار عمومی جهان به ویژه مسلمانان دارند.

جدای از این که مسئولان کشورهای مسلمان و غیرمسلمان با ارسال پیام برای حضرت آیت الله خامنه ای آرزوی سلامتی کرده و نسبت به عمل جراحی موفقیت آمیز ایشان ابراز خشنودی کرده اند، مهمتر از آن، واکنش مردم کشورهای دیگر است. در داخل کشورمان هم اکثریت مردم ایران اسلامی با ابراز نگرانی از عمل جراحی رهبر معظم انقلاب و با دعاهای خود برای سلامتی ایشان عشق و علاقه خالصانه خود را به حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان یک رهبر معنوی و سیاسی نشان دادند. این اتفاق بسیاری از تلاش های رسانه های معاند را که ادعا می کردند محبوبیت مسئولان نظام اسلامی در نزد مردم کم شده است خنثی کرد.

در واقع چنین محبوبیت بالایی در رهبران دیگر کشورها دیده نمی شود و می توان قاطعانه گفت که تنها ایران اسلامی است که رهبران آن نزد مردم خود و حتی دیگر کشورهای مسلمان جهان از محبوبیت ویژه ای برخوردارند.

پیام چنین رفتاری از سوی مردم ایران و دیگر کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان این است که جمهوری اسلامی ایران قدرتی است که تأثیر آن بر دل هر انسان آزاده ای می نشیند و باعث می شود تا عمق نفوذ ایران اسلامی برای دشمنان هر چه بیشتر روشن شود.

نقش رهبری و جایگاه ولایت فقیه که نمونه آن در هیچ کشوری دیده نمی شود، ثابت می کند که شیوه حکومتی جمهوری اسلامی ایران بر حق است و همه سیاست ها و اقداماتی که انجام می دهد مورد تیید و توجه مردمی است که خواهان پایان دادن به سلطه گری های کشورهای سلطه گر هستند و همچنین خواهان رهبری شخصیتی همچون حضرت آیت الله خامنه ای که توانسته است با ولایت خود مستکبران جهان را به چالش بکشد و با پشتیبانی مردم ایران اسلامی قدرتی بلامنازع در منطقه ایجاد کند تا الگویی باشد برای دیگر کشورها که خواهان استقلال هستند.

حمایت:پشت پرده این ائتلاف چیست؟

«پشت پرده این ائتلاف چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم محمد حسن آصفری است که در آن می خوانید؛حضور وزیر خارجه آمریکا در منطقه برای تشکیل ائتلافی از 40 کشور در پوشش مقابله با گروه تکفیری تروریستی داعش در عراق و سوریه، در شرایطی صورت می گیرد که اوباما پس از گذشت چند ماه از تحرک این گروه در عراق و اذعان به نداشتن استراتژی در نوع و نحوه مواجهه با تحرکات این گروهک دست ساخته، نهایتا چاره کار را در تشکیل ائتلافی از 40 کشور می بیند. اگرچه فهرست کشور های عضو این ائتلاف نشان دهنده صوری بودن آن و تلاش آمریکا برای کسب وجاهت بین المللی از اقداماتی است که برای آینده منطقه طراحی کرده است و خود بر عدم نتیجه بخشی آن در کوتاه مدت اذعان دارد، اما آمریکا در ورای این ائتلاف و اقدامات احتمالی علیه داعش، اهداف مهم تری را در منطقه دنبال می کند. آنچه مسلم است، آمریکا به دنبال مبارزه با تروریسم نیست و خود عامل ایجاد و پرورش دهنده گروه های تروریستی در جهان است و واشنگتن باتشکیل این ائتلاف به دنبال جبران شکست هایی است که در منطقه داشته است. شکست هایی همچون شکست در برابر امواج بیداری اسلامی در منطقه، شکست آمریکا و اسرائیل در برابر ملت مظلوم و بی پناه غزه، ناکامی در مذاکرات هسته ای ایران و عدم امکان تحمیل خواسته های نامشروعش به ایران در اثر مدیریت هوشمندانه رهبر انقلاب. لذا آمریکا مبارزه با تروریسم را بهانه ای قرار داده تا بلکه بتواند به این بهانه مجددا حمله و هجمه ای جدید را علیه مردم سوریه و ملت های منطقه داشته باشد.

با توجه به تزلزل پایه های مشروعیت و وجهه آمریکا در بین ملت های جهان و به خصوص در منطقه، آمریکا توان و امکان اقدام یکجانبه برای این کار را ندارد، پس به دنبال ایجاد ائتلافی متشکل از 40 کشور است تا بتواند با کسب مشروعیت جهانی در راستای نیل به اهداف پلیدش گام بردارد. اقدام آمریکا در ایجاد ائتلاف علیه داعش می تواند در منحرف کردن افکار عمومی جهانی نسبت به نقش محوری این کشور و حامیان آن در ایجاد، تجهیز و توسعه گروه های تروریستی به بهانه سرنگونی حکومت قانونی سوریه نقش اساسی ایفا کند. داعش دست پرورده خود آمریکاست. این گروهک تروریستی با مجوز آمریکا وارد سوریه و سپس عراق شد. حتی وزیر دفاع امریکا سال گذشته با سفر به منطقه خاورمیانه، حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه را برای گروه های تروریستی که در عراق و سوریه از جمله داعش حضور دارند، جلب کرد. حال، آمریکا با چنین کارنامه ای چگونه می تواند ادعای مبارزه با داعش را مطرح کند. از نظر آنها گروه های تروریستی که با سیاست های آمریکا همراه باشند گروه های تروریستی خوش خیم و گروه هایی که با سیاست های آمریکا همراه نباشند گروه های بدخیم هستند.در حالی که از دیدگاه ایران تمامی گروه های تروریستی منفور هستند. اگر هدف آمریکا مبارزه با گروه های تروریستی است چرا در مقابل گروهک تروریستی جبهه النصره که سر بریده سربازان و مردم سوریه را بازیچه دست خود کرده اند اقدامی صورت نداده و نمی دهد. همچنین در مقابل گروهک تروریستی منافقین که بیش از 17 هزار نفر از مردم بی گناه ایران را به خاک وخون کشانده سال ها سکوت کرده است.

از نظر آمریکایی ها فقط داعش گروه تروریستی است و سایر گروه هایی که کاری به اهداف و منافع آمریکا ندارند و به اقدامات تروریستی می پردازند، تروریست محسوب نمی شوند. لذا اگر قرار است مبارزه ای علیه تروریسم صورت گیرد باید شامل همه گروه های تروریستی باشد نه اینکه با آنها برخورد گزینشی صورت گیرد. با توجه به اینکه آمریکا در برنامه ریزی برای ایجاد و تقویت گروه های تروریستی مختلفی از جمله داعش به منظور مقابله با اسلام ناب و گفتمان انقلاب اسلامی، نقشی اساسی داشته، به نظر می رسد یکی از اهداف اقدام اخیر اوباما و برخی از کشورهایی که به این ائتلاف پیوسته اند تنها پاک کردن نقاط سیاه کارنامه منطقه ای آنها در حمایت و تقویت این گروه است. از سوی دیگر، اگر ائتلافی نیز صورت گیرد جز به افزایش ناامنی و اوج گیری اقدامات تروریستی در منطقه و افزایش مشکلات و مصائب مردم کشورهای منطقه نتیجه ای نخواهد شد. حتی باعث توجیه تداوم حضور نیروهای بیگانه در منطقه خواهد شد. آمریکا به خوبی می داند که داعش جز با مقابله مردمی از بین نخواهند رفت.

از آنجا که ایران با رویکرد حمایت از مقاومت اسلامی و مردمی، نقش محوری در مقابله با گروه های تروریستی در منطقه دارد، آمریکا به خوبی آگاه است که در صورت تقویت روند مبارزات مردمی درمبارزه با گروه های تروریستی، موقعیت و موضع ایران بیش از پیش تقویت خواهد شد. امری که مطلوب آمریکا و کشورهای غربی و برخی دولت های مرتجع منطقه نیست. لذا بخشی از هدف راهبردی امریکا در شکل دهی به این ائتلاف، حذف ایران از محور مبارزه با گروه های تروریستی در منطقه است. اساسا آمریکا به مبارزه با تروریسم اعتقادی ندارد. چرا که تکفیری ها در راهبرد نظامی و امنیتی، ابزاری در راستای پیشبرد اهداف و منافع آمریکا هستند. برخی کارشناسان بین الملل معتقدند آمریکا با تشکیل این ائتلاف به دنبال تضعیف داعش است نه از بین بردن کامل آن، زیرا این گروه تروریستی ساخته خود غربی هاست و تا زمانی که در سوریه حضور داشتند و با دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه می جنگیدند تهدیدی برای غرب نبود اما با تسلط بر بخش هایی از عراق این گروه منافع امریکا در منطقه را مورد تهدید قرار داد و با به خطر افتادن منافع امریکا در عراق زمینه برای مقابله با این گروه تروریستی فراهم شد. در حال حاضر وضعیت این گروهک تروریستی در منطقه به حدی رسیده که اگر از این قوی تر شود، بیش از این در برابر آمریکا، غرب و منافع آنها سرکشی هایی خواهند داشت. از دیگر اهداف ائتلاف دروغین این است که آمریکا از طریق این ائتلاف سعی دارد با هزینه مالی و نیروی نظامی خود اعراب، از داعش به عنوان اهرم فشاری برای دولت عراق و کشورهای دیگر استفاده کند.

آمریکا درصدد است تا مقابله با تروریست ها را در عراق مدیریت کند تا از این اهرم فشار استفاده و بخشی از حاکمیت عراق را در خدمت تأمین منافع غرب قرار دهد. اگر واقعا آمریکا قصد مبارزه با دعش را دارد نیازی به ایجاد ائتلاف جهانی علیه آن نیست؛ با عدم حمایت از این گروه تروریستی، ممانعت از اعزام نیرو و ممانعت از ارسال سلاح و تجهیرات برای آنها می توان آنها را نابود کرد. از سوی دیگر اگر چنین ائتلافی شکل بگیرد فلسفه وجودی سازمان های بین المللی و وظیفه و رسالت اولیه آنها که تلاش برای حفظ و تقویت صلح در جهان است، زیر سوال خواهد رفت. باید این نکته را نیز در نظر داشت که برخی کشورها اعلام کرده اند که به این ائتلاف نخواهند پیوست. چراکه به اهداف و مواضع آمریکا اعتمادی ندارند. آمریکایی ها تا زمانی به مبارزه با تروریسم پایبندند که صرفا منافع آنها تأمین شود. تا زمانی که میان حرف و عمل غرب تفاوت وجود دارد نمی توان به اقدامات آنها اعتماد کرد و لذا نمی توان برای ائتلافی که آمریکا رهبری آن را داشته باشد، آینده روشنی را متصور بود.

وطن امروز: سَرِدیو از تنش جدا می شود؟

«سَرِدیو از تنش جدا می شود؟»عنوان سرمقاله روزنامه وطم امروز به قلم شروین طاهری است که در آن می خوانید؛ این پنجشنبه که از راه برسد، اغلب اسکاتلندی ها دلایل و انگیزه های زیادی برای انداختن برگه «آری» به صندوق همه پرسی جدایی از بریتانیا دارند اما برای مردم جهان همین یک انگیزه بس که با رای مثبت آنها سر « لِوْیاتان بریتانیا» از تنش جدا می شود.«آری» گفتن به جدا شدن سر این امپراتوری شر، لطفی است که «مک» ها هم به خودشان می کنند هم به مردم جهان، چرا که پادشاهی بریتانیا هنوز هم مثل 3 قرن گذشته، یکی از مسببان جنگ و کشتار و مصیبت در هر گوشه ای از دنیاست و با رو به ضعف گذاشتن و در نهایت فروپاشی اش قطعا ما به صلح جهانی نزدیک تر می شویم نه به «جنگ سوم جهانی» یا آن خوابی که لندن و واشنگتن برای بشریت دیده اند.

«تامس هابز» فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم که بنیان بسیاری از نظریه های قرارداد اجتماعی را در فلسفه سیاسی امروزین گذاشته است، موجودی مصنوعی که دولت یا جمهوری را به وجود می آورد، یا همان سلطه پنهان را « لِوْیاتان» نام می دهد؛ هیولایی کریه و شیطانی که از مکاشفات یوحنا اقتباس شده و در فرهنگ کلیسایی یکی از 4نگهبان جهنم است. تردیدی نیست که تعریف هابز از هیولای درون کالبد حاکمیت منطبق با درکی بود که او از مشاهده نحوه تشکیل امپراتوری آنگلوساکسون ها در سال های حیاتش در کنار قدرت به آن رسیده بود.

تصویر معروفی که هابز روی جلد چاپ اول کتاب « لِوْیاتان» ترسیم می کند، غولی است تاجدار که شمشیری در یک دست و عصای پاپی در دست دیگر دارد. لویاتان نیرویی نظامی و روحانی را در اختیار دارد که سلطه بر اجسام و وجدان ها را به او اعطا می کند. گویی روح این تصویر در نشان خاندان سلطنتی بریتانیا که پس از مرگ هابز و پس از الحاق اسکاتلند به پادشاهی بریتانیا طرح شد، دمیده است. انگار او می خواسته به آیندگان بگوید که از نزدیک دیده که چگونه « لِوْیاتان»، این روح شیطانی قدرت طلبی بی پایان از همان آغاز در «پادشاهی متحد» یا «بریتانیای کبیر» رسوخ کرده است. حال سرزمینی کهن که روی نقشه حکم تاج این پادشاهی یا به تعبیر خود انگلیسی ها کله موش جزیره انگلستان را دارد، 300 سال پس از الحاق به شر در تکاپوی خیر است برای استقلال.

بزرگ ترین چشم انداز اسکاتلندی ها استقلال اقتصادی است، آن هم از نوع نفتی اش. قرن ها پیش کل جزیره انگلیس در دست اقوام سلتی بود که اجداد اسکاتلندی ها و ایرلندی های امروز هستند. مهاجران آنگلوساکسون به آنها لقب «آبی» داده بودند چون هنگام جنگ پوست صورتشان را با ماده ای که از دل زمین می جوشید رنگ می کردند. نفتی که در این 40 سال خزانه لندن و مخزن سوخت ماشین جنگی بریتانیا را پر می کرد حالا به سلاحی علیه پادشاهی در دست استقلال طلبان شمالی یا اسکاتلندی ها تبدیل شده است. اغلب منابع نفتی اطراف جزیره در محدوده قلمروی ایالت اسکاتلند است و مطابق موازین بین المللی در صورت استقلال آن، ملی اعلام شده و سهم مردم این کشور می شود که تا امروز نه تنها از مواهب نفتی شان برخوردار نبودند بلکه باید مالیات هایی سنگین به لندن می پرداختند تا ماشین جنگی اش را روشن نگه دارد.

آخرین نظرسنجی معتبر درباره آرای احتمالی اسکات ها در همه پرسی روز هجدهم سپتامبر نشان می دهد طی یک هفته، موافقان استقلال از بریتانیا 3 درصد پیشرفت داشته اند. 54 درصد پاسخ دهندگان به نظر سنجی «مرکز پویش های قومی»

دی جی کالا انتهای اخبار
اشتراک گذاری
نظر کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر:
اسلایدر صفحه خبر
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied