آثار عابدینی اعتبار قلم داوینچی و پیکاسو را دارند
بهرام کلهرنیا گفت: «رضا عابدینی» در گرافیک ایران جریانسازی کرده، او به سبب اینکه نقاش است و سالها در هنرستان مشق کرده، کارهایش همان اعتباری را دارد که قلم داوینچی و پیکاسو میساخت.
بهرام کلهرنیا گفت: «رضا عابدینی» در گرافیک ایران جریانسازی کرده، او به سبب اینکه نقاش است و سالها در هنرستان مشق کرده، کارهایش همان اعتباری را دارد که قلم داوینچی و پیکاسو میساخت.
به گزارش خبرنگار سرویس هنرهای تجسمی ایسنا، مراسم تقدیر از رویدادهای مهم تجسمی در قالب یکی از برنامههای «جشن تصویر سال» شامگاه 10 اسفندماه در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در ابتدای این مراسم، سیفالله صمدیان - دبیر سیزدهمین جشن تصویر سال - اظهار کرد: سال گذشته به این نتیجه رسیدیم که در طول سال، از هنر بویژه هنر تجسمی ارزیابی کلی نمیشود. پس از رویدادهایی مانند نمایشگاه آیدین آغداشلو و ابراهیم حقیقی پس از 40 سال و انتشار کتاب کامبیز درمبخش، فکر کردیم از این اتفاقها قدردانی شود.
او ادامه داد: آشنایی با عملکرد و زمینه کاری هنرمند و نیز خاص بودن رویداد، شاخصهای ما برای انتخاب این اتفاق بهعنوان مهمترین رویداد سال است. امیدوارم این تقدیر سال آینده جدیتر، وسیعتر و به دور از سیاستزدگیهای فرهنگی برگزار شود.
دبیر سیزدهمین جشن تصویر سال بیان کرد: امسال بهدنبال اتفاق مهمی که در پاریس رخ داد، انجمن فیلمبرداران فرانسه علاوه بر تجلیل از محمود کلاری، برای او مسترکلاس و جلسه پرسش و پاسخ برگزار کردند و بیش از 10 فیلم او را در شاخهها و سبکهای فیلمبرداری نمایش دادند. ما نیز از کلاری بهعنوان یکی از آبروداران تصویر قدردانی کردیم.
سپس صمدیان درباره تقدیر از فخرالدین فخرالدینی - عکاس و نقاش - گفت: او بهلحاظ سابقه حضور و کارهای بزرگی که در عرصه تاریخنویسی انجام داده است، مورد تقدیر قرار میگیرد. او 50 سال از مفاخر ایران در تمام حوزهها عکاسی کرده و عظمت کار او در راهیابی به خلوت هنرمندان که کار بغرنج و شگرفی است، نمایان است.
وی افزود: فخرالدینی نشان داده، تکسواری است که در مهگرفتگی فرهنگی ایران کار خود را انجام داده است.
صمدیان با اشاره به اینکه فخرالدینی 200 میلیون تومان برای چاپ دو کتابش (پرترههای 2 و نقاشیهای فخرالدین فخرالدینی) بهشکل شخصی هزینه کرده است، بیان کرد: دوستان وزارت ارشاد، با کمک نکردن به او خبط کردند.
در ادامه، آثار چاپشده فخرالدینی در کتابهایش با یک موسیقی از فرهاد فخرالدینی معرفی شد.
پس از پخش این کلیپ، فخرالدینی به دعوت صمدیان روی سن رفت و اظهار کرد: من حدی نیستم که خود را عکاس یا نقاش بنامم، بلکه هنوز در حال یادگیریام و فکر میکنم جا دارد تا کار کنم و بعد از آن، از من تقدیر شود.
او ادامه داد: من از 11 سالگی نقاشی را شروع کردم و اولین کارم که عکس آن در کتاب نیز هست، کپیبرداری از روی نقاشی ابوالقاسم فردوسی بود.
این هنرمند در توضیح خلق این اثر، اضافه کرد: پدرم شاعر و عکاس بود. او و دوستانش از استاد ارژنگ دعوت کرده بودند که به تبریز بیاید. او تابلویی از فردوسی را برای آنها هدیه آورده بود. من از استاد ارژنگ اجازه خواستم تا از روی این تابلو کپی کنم. او که بهخاطر سن کم من خندهاش گرفته بود، به من این اجازه را داد.
این عکاس پرتره با اشاره به ویدیویی از او که در اختتامیه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پخش شد، گفت: خانم مجسمهسازی از من در خانهام تصویربرداری کرده بود که در قسمتی از آن، من زیر لب آوازی را زمزمه میکردم و این بخش از فیلم در مراسم پخش شد. همانجا گفتم که تا به حال خواننده نبودهام. در همان حال، وزیر ارشاد به شوخی به من گفت، به برادرت (فرهاد فخرالدینی) بگو برایت آهنگی بسازد.
فخرالدینی افزود: من اصولا آواز نمیخوانم و درست نبود که این فیلم در آنجا پخش شود، اما در هر صورت حرکت بدی نبود.
او با بیان اینکه اگر عمری بماند هیچگاه ساکت نخواهد نشست، اظهار کرد: نمیتوانم بیکار در خانه بنشینم. از نظر من، نقاشی بهترین کار است و از مهرماه تا به حال تابلوهایی را با موضوع میوه و صیفیجات کشیدهام.
این هنرمند با تشکر از سیفالله صمدیان، گفت: امیدوارم اگر عمری باقی بماند پنجاهمین جشن تصویر سال را هم ببینم. اینگونه حرکتها برای جوانان مفید است.
بخش دیگر مراسم به تقدیر از رضا عابدینی - طراح گرافیست - به بهانه برگزاری نمایشگاه طراحیخط های او در گالری آبانبار اختصاص داشت. عابدینی به علت اقامت در خارج از کشور، در این مراسم حضور نداشت.
اما فرهاد فزونی - گرافیست - درباره آشناییاش با رضا عابدینی، گفت: اولین برخورد من و او در دانشگاه آزاد بود. در آن دوران من دانشجو بودم و او تدریس میکرد. کلاسهای درس دختران و پسران جدا برگزار میشد و عابدینی فقط با دخترها کلاس داشت. یکبار من سر کلاس او کمین کردم و پس از پایان کلاساش، به او گفتم که من مجبورم سر کلاس شما بنشینم، زیرا در اینجا یاد میگیرم.
او ادامه داد: عابدینی به من گفت، بعد از کلاس منتظر تو میمانم. آن موقع بیا و هرچه میخواهی یاد بگیر.
این گرافیست اضافه کرد: این موضوع باب آشنایی ما را باز کرد و در رفتوآمدهای بعدی، او به من گفت که تصویرساز خوبی خواهم شد، اما گرافیست خوبی نمیشوم. این جملهی او باعث شد من مدتی روی خودم کار کنم و دوباره پیش او بروم. اینبار به من گفت، اگر میخواهی روی حروف کار کنی باید لذت دیدن خوشنویسی را درک کنی.
فزونی با اشاره به اینکه موفق به دیدن آخرین نمایشگاه عابدینی در ایران نشده است، بیان کرد: من در زمان برپایی این نمایشگاه، خارج از ایران بودم؛ اما پس از بازگشت با وجود اینکه نمایشگاه تمام شده بود، حس و حالی از بودن عابدینی در ایران و نمایشگاهاش هنوز در فضا وجود داشت.
او گفت: اگر تمام کارهای عابدینی را حذف کنیم و 20 سال دیگر بخواهیم تاریخ گرافیک ایران را ورق بزنیم، حضور نداشتن این آثار اصلا به چشم نمیآید. از سویی مسلما خواهیم دید از سال 1374 به بعد، در گرافیک ایران شور و هیجانی بهوجود آمده و آدمها را دیوانه و عاشق گرافیک کرده است؛ اما دلیل آن را متوجه نمیشویم. معتقدم حضور عابدینی صرفا در کارهای او نمایان نیست، بلکه او با جریانسازی، شور و هیجان را به گرافیک ایران وارد کرده است.
او اظهار کرد: عابدینی ساختاری را شکسته یا چیزی را به گرافیک اضافه کرده که قبل از او وجود نداشته است. نمیتوانم درک کنم فردی مانند ممیز چه کرده و چه ساختاری را شکسته، اما متوجه میشوم که اگر او امروز در گرافیک ایران تا این حد مهم است، بهخاطر عشقی است که در گرافیک بهوجود آورده است. ما بهعنوان نسلهای بعدی گرافیک ایران تحت تأثیر عاشق شدن این آدم هستیم.
فزونی افزود: عابدینی و افرادی مانند او، برای ما لازم هستند و امیدوارم حضور اینگونه افراد در جامعه بیشتر شود.
سپس تصاویری از آثار نمایشگاه طراحیخط عابدینی بهنمایش درآمد.
بهرام کلهرنیا - گرافیست و تصویرساز - سخنران بعدی این مراسم نیز درباره رضا عابدینی اظهاراتی را مطرح کرد.
او گفت: صحبت کردن از رضا عابدینی ظرفیتهای چند وجهی بسیار جالب و جذابی دارد. نخستینبار من او را در دفتر مرتضی ممیز دیدم. او سمت راست من نشسته بود و احساس کردم در آن سمت، اتفاقی در حال رخ دادن است. عابدینی یک دفترچه کوچک کاغذ گراف که پیوسته روی آن خط میکشید و یک سیگار خاموش را برای ترک سیگار در دست داشت. من به کار او نگاه میکردم و میدیدم خطوط آرامآرام نقشها را میسازد و او بیتابانه دستش مشغول بود. عابدینی موفق به ترک سیگار نشد، اما در موارد دیگر موفق شد.
کلهرنیا اضافه کرد: چندماه بعد، من برای تدریس در دانشگاه به گروهی جوان نیاز داشتم که طریق دیگری از فکر کردن را بلد باشند و بتوانند در حوزه گرافیک شلوغ کنند. این موضوع را با مرتضی ممیز در میان گذاشتم و او رضا عابدینی را به من معرفی کرد.
این هنرمند همچنین گفت: عابدینی با احمد امیننظر که در همان دانشگاه تدریس میکرد، دوست بود و این دوستی، من را کنجکاو کرد که این دو چه شباهتی به هم دارند. بعد از چند سال، این دو کتابی را چاپ کردند که تمام قواعد را زیر پا میگذاشت و به طریق دیگری از اندیشیدن، مایل بود. این کتاب چیزی میان طراحی، ادبیات، خط و هر موضوع دیگری بود که فکرش را بکنید و بهشدت خصایل انسانی داشت. من آنقدر از انرژی و شجاعت این دو هیجانزده بودم که بیشتر کنجکاو رضا شدم و برای این کتاب، مطلبی نوشتم و منتشر کردم.
کلهرنیا بیان کرد: رضا بهدنبال چیزهایی است که مانند اثر انگشتش باشند. من هیجانزده بودم که او چه سوژههای عجیبی را طراحی میکند. او کلمات را واژگون میکرد و اینگونه نشان داد که در برابر جاذبهی جهان، ترور شخصی انجام داده است. او تلاش کرد از تمام زوایایی که قلم میتواند حرکت کند، رفتار کند. این کاری بود که جسارت میخواست.
او افزود: کمکم پختگی نسل بشری او، با ارزش بیانی خاصی شکل گرفت و به قلمهای خوشنویسی توجه کرد. ما طراحان ایرانی به قلم ایرانی مبتلا هستیم، اما رضا عابدینی خیلی خوب با این موضوع درگیر و متوجه شد، در چاپ سربی، قابلیتهای دیگری نیز وجود دارد و آن این است که به علت تکهتکه بودن حروف میتوان هر کدام از آنها را مانند یک مهر چاپ کرد و بهمثابه ریخت دید. او از این موضوع در آثارش استفاده کرد.
این هنرمند رنگهای عابدینی را در آثارش متعلق به خود او دانست و گفت: او روح رنگ را درک کرد. رنگهای او بوی کویرهای ایران را میدهد.
او با بیان اینکه طراحان گرافیک امروز به سبب اینکه نقاشی انجام ندادهاند، دستشان قلم شکسته است و زیباییشناسی فرم و شکل را نمیتوانند ببینند، اظهار کرد: عابدینی نقاش است و بهدلیل اینکه هنرستانی بوده و سالها مشق کرده، در نوسان کوچک تیغ قلم روی کاغذ، کارهایی را به همان اعتبار قلم داوینچی و پیکاسو میساخت.
این هنرمند با اعتقاد به اینکه عابدینی در هنر گرافیک، جریانسازی کرده است، گفت: ما هنرمند بزرگ، بسیار زادهایم که کارهایشان را در آتلیهها ساختهاند و امروز آثارشان در موزه هستند؛ اما عابدینی ایدهای را بدون نام و نشان ساخت که صاحب ویژگیهای ارزندهای شد.
کلهرنیا ادامه داد: نسل جوان، او را همراهی و دنبال کرده است، اما پیرهای این حوزه، این موضوع را به مثابه آنارشیسم و بدعتگذاری بیبرنامه گذاشتند و بلافاصله در مقابل خوانایی حروف موضعگذاری کردند؛ اما تمام حروف پیش از قرار گرفتن در نظام قراردادی نوشتاری، فرم هستند و عابدینی بهسراغ آنها رفت و آنها را دوبارهشناسی کرد.
این گرافیست درباره نمایشگاه آثار عابدینی اظهار کرد: زمانی که بهسراغ این نمایشگاه رفتم، مداومت سنت عابدینی را در آثارش دیدم. او بیش از هر چیزی، خاکستریها را میشناسد و این لازمه طراح گرافیک شدن است. عابدینی از خاکستریها در آثار این نمایشگاه با استفاده از یک تکنیک ساده چاپ، به فراوانی استفاده کرد.
وی افزود: او در این آثار با رفتار کوبیسمی، انسان و خط را درهم تنیده و به فرآوردهی نویی تبدیل کرده است، طوری که خط به ناگهان مانند بالی روی گرده انسان قرار میگیرد.
کلهرنیا با بیان اینکه مطمئن است عابدینی هنگام خلق آثار، موسیقی گوش میکرده است، گفت: شما میتوانید با دیدن آثار او به موسیقی گوش بدهید.
این هنرمند بیان کرد: گرافیک از تبار ساخت یک پوستر برای چاپ به تابلویی روی دیوار و یک اثر محیطی تبدیل شده و نیروی پیام شخصی در آن، قدرت گرفته است. در این دوره، ما بهدنبال ژورنالیستها و تبلیغکنندگان حرکت میکنیم و کاسب میمانیم؛ اما عابدینی راه نشاندار کردن آثارش را به خوبی بلد است.
کلهرنیا در پایان اظهار کرد: عابدینی با وجود سالها دوری از ایران بهشدت ایرانی است و کارهایش بوی کاهگل و خانههای مادربزرگها را میدهد.
ادامهی این مراسم به تقدیر از یک انتشارات تصویری به نام «نظر» اختصاص داشت که صمدیان در اینباره گفت: ما در زمینه هنر و هنرمند، دلِ بازی داریم، اما همواره در نشر آثار هنری، دستمان تنگ بوده است. آثار هنری ما همیشه در آرشیوهای خصوصی یا صندوقخانهها پوسیده شده و به انتشار نرسیده است.
سپس کلیپی از کتابهای تصویری منتشرشده توسط نشر «نظر» پخش شد.
در ادامه، محمودرضا بهمنپور - مدیر نشر نظر - اظهار کرد: سالها پیش از درگذشت صادق تیرافکن، او به من گفت چه زمانی آثار من را منتشر میکنید؟ در آن لحظه، حرف مرتضی ممیز در خاطرم آمد که میگفت، گرافیست خوب باید موهایش سفید شود. به همین علت، به تیرافکن گفتم هر وقت موهایت سفید شد، برایت کتاب چاپ میکنم؛ اما در حال حاضر از حرفی که در آن زمان زدهام، متأسف هستم. او گفت هزاران تلاشگر در این سرزمین بزرگ برای هنر تلاش کردهاند و باعث تأسف است که انتشار آثار این افراد که فرهنگ ایران را شکل دادهاند، تا به این اندازه کم است.
این ناشر افزود: ما در مقابل کارهای بزرگان هنر، هیچکاری نکرده و کاری که انجام دادهایم، با واقعیت امر فاصله دارد. امیدوارم روزی این موضوع گسترش پیدا کند و هنر و هنرمند به ثبت و نشر برسند.
جلیل مستوفی، فرد دیگری بود که بدون حضور داشتن در این مراسم، از او تقدیر کردند. مستوفی تصاویر مرتبط با شهر ارومیه را از دوران قاجار گردآوری و در کتابی چاپ کرده است.
صمدیان با بیان اینکه مستوفی اهل ارومیه است و لوکیشن تمام خوابهایش نیز این شهر است، گفت: مستوفی جوانی است که کار شگرفی را درباره شهر زیبا، سرسبز و بلاگرفتهی ارومیه انجام داده است. کتاب او، کتاب فاخری است که تا به حال جلد اول آن منتشر شده است.
سپس تصاویری از این کتاب بهنمایش درآمد.
بخش دیگر این مراسم، به کاریکاتور و تقدیر از «آروین» کاریکاتوریست جوان برای جمعآوری کاریکاتورهای مطبوعات ایران در سال 94 اختصاص داشت. برخی از این کاریکاتورها در جشن تصویر سال بهنمایش درآمدهاند.
صمدیان در اینباره نیز بیان کرد: چند وقتی است هر روز صبح مانند خارج از کشور، روزنامههای ایرانی نیز به بیان معضلات و مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با استفاده از کاریکاتور میپردازند. امسال ما توانستیم با حمایتهای «آروین» و داوریهای کامبیز درمبخش و بزرگمهر حسینپور حدود 70 اثر شاخص از این آثار را در نگارخانه ممیز بهنمایش بگذاریم. امیدوارم از سال آینده بهصورت منسجمتر از اول فروردین این آثار را گردآوری کنیم.
سپس کاریکاتورهای یادشده در کلیپی بهنمایش درآمدند.
آروین - کاریکاتوریست - نیز در سخنانی اظهار کرد: گردآوری این مجموعه باعث خوشحالی جامعه کاریکاتور ایران است که خروجی عملکرد یک سالهی آنها را نمایش میدهد. ما برای این کار، زمان محدودی داشتیم، زیرا ایده آن اواسط سال به ذهن من رسید و بهوسیله هماهنگی با دبیرهای نشریات و مطبوعات مختلف توانستیم به آرشیو کامل آنها دست پیدا کنیم.
او بیان کرد: تعداد کاریکاتورهایی که در طول سال در مطبوعات انتشار یافته، نزدیک به سه تا چهار هزار اثر است که این حجم زیاد برای من جالب توجه بود. از سویی، حدود 50 تا 60 کاریکاتوریست فعال در زمینه مطبوعات داریم. ما تلاش کردیم خروجی کار بیطرف، بدون گزینش خاص و از طیفهای مختلف باشد. امیدوارم سال آینده کتاب سال و گزارش سال کاریکاتور ایران را داشته باشیم.
آروین با بیان اینکه جشن تصویر سال بزرگترین اتفاق تجسمی سال است، اظهار کرد: تا کنون اتفاقاتی که در بخش عکاسی رخ میداد، با کاریکاتور متفاوت بود و من به آنها حسودی میکردم، اما امیدوارم از این به بعد به جاهای خوب برسیم.
محمد هادیان نیز بهدلیل عکاسی از چهرههای فرهنگی، هنری و اجتماعی آذربایجان و چاپ کتابی در این زمینه، مورد تقدیر قرار گرفت.
او در سخنانی بیان کرد: همهچیز از خودکاوی شروع شد و من تکههایی از وجودم را در این افراد یافتم که این مجموعه حاصل شد. باشد که جاهای خالی را در این خطه پر کنیم.
هادیان در توضیح عکاس شدنش گفت: زمانی که کودکی چهار ساله بودم، آلبومی در زیرزمین خانه ما بود. هر زمان آن را ورق میزدم، به یک پرتره میرسیدم و قلبم به تپش میافتاد. من پدرم را اینگونه و با عکس شناختم. من بعدها به عکاسی پرتره علاقهمند شدم و از دیگران میپرسیدم، من به چه کسی کارم را نشان دهم. در این زمینه، پیامبران زیادی را به من معرفی کردند، اما من گفتم خدا میخواهم و عاقبت با خدای عکاسی پرتره در ایران (فخرالدین فخرالدینی) آشنا شدم.
در این قسمت، هادیان از فخرالدینی خواست بایستد و حاضران در سالن نیز به احترام فخرالدینی ایستادند.
در پایان این مراسم، لوح و تندیسی از طرف «جشن تصویر سال» به افراد تقدیرشده تعلق گرفت. همچنین یک سکه بهار آزادی از طرف مجید ملانوروزی - مدیرکل مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد و مدیر موزه هنرهای معاصر - به آنها هدیه شد.
انتهای پیام