شمانیوز
شما نیوز

پیامک و متن غمگین برای مخاطب خاص بی وفا

گلچینی از جدیدترین اس ام اس های غمگین و عاشقانه را در این بخش از شمانیوز می توانید بخوانید.

 پیامک و متن غمگین برای مخاطب خاص بی وفا

احساسات ما ، مخصوصاً زمانی که تنها و غمگین هستیم به قدری سرریز می شود که گاهی خودمان در کنترل کردن و بیان کردن آن دچار سردرگمی می شویم و برای اینکه حال خودمان را بتوانیم بروز دهیم به نوشته های مختلف غم انگیزی رو می آوریم که شاید بتوانیم وصف حال خود را از لابلای آنها پیدا کنیم و به نوعی شاید مرهمی بر غم و اندوه خود قرار دهیم. 

 

به همین منظوردراین بخش سرگرمی اقدام به گردآوری گلچینی از غم انگیزترین پیامک های عاشقانه کرده است تا با هر حس و حالی که هستید شما کاربران عزیز را همراهی کند چراکه این نوشته ها دنیایی از احساسات زیبا و واقعی هستند که ممکن است هر کدام از شما در وجود خود داشته باشید پس با ما همراه باشید. 

 

گاهی بغضی که در گلو می نشیند را فقط یک جمله سنگین و غم انگیز می تواند بشکند بغضی که شاید با شکستن آرامت کند در این بخش از سرگرمی-اس ام اس سایت شمانیوز گلچینی از جدیدترین جملات غم انگیز عاشقانه را گردآوری کرده ایم با ما همراه باشید تا این جملات ناب را بخوانید.

 

 

میگویند زمان طلاست اما من چشیدم

دروغ میگویند ، زمان آتش است

ثانیه به ثانیه اش میسوزاند

و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد 

 

در کنار ساحل دریای غم

قایقی میسازم از دلواپسی

بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت

یک مسافر از دیار بی کسی 

 

باران که می بارد دلم برایت تنگ می شود

راه می افتم بدون چتر

من بغض می کنم ، آسمان گریه

 

کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟

بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من

به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار ! 

 

هنگام تنهایی وقتی گریه میکنم در میان اشک ها هستی

اشک ها را پاک نمیکنم تا تو پیشم بمانی 

 

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

 

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی… 

 

نگاهت تلخ

 

اشکهایم شور

یادت شیرین

چه زندگی بامزه ای 

 

کاش میشد نوشت

 

تموم حرفهایی که بغض شدند

و بر گونه جاری نشدند 

 

قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند

 

گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند

زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند… 

 

یوقتایی میشه که تو خیال خودت ؛

 

جای خالی منو حس میکنی

با بغض خواهی گفت :

” کاش اینجا بود ”

اما ….

من حتی دیگه به خوابت هم نمی آیم … !! 

 

کاش می شد نوشت

 

تمام حرف هایی را که بغض شدند

ولی بر گونه جاری نشدند

کاش می شد 

 

چقدر سخته

 

وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری 

 

بخاطر تو از زندگی گذشتم

بخاطرش از من گذشتی

و کسی گذرش به اشک های من نیفتاد 

 

انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشته اند !

 

نیستی و حالا این قاتلان زنجیره ای ، شده اند بختک جان دیوارهای این شهر… 

 

نه از سفید و نه از سیاه . . .

 

دیگر از هیچ یک نمی نویسم !

دیگر نه از تو می نویسم و نه از رفتنت . . .

هیچ کدام را نمی خواهم ، همین چند سال خاطره برای گریه هایم کافیست ! 

 

گاه دلتنگ می شوم

 

دلتنگتر ازهمه دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم و حسرت ها را میشمارم

باختن ها وصدای شکستن ها را

کدامین امید را دلسرد کرده ام

کدامین خواهش را نشنیدم

به کدام دلتنگی خندیده ام

که اینچنین دلتنگم… 

 

گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد

 

شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور

اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود

می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم … 

 

نه کسی منتظر است، 

 

نه کسی چشم به راه، 

نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه! 

بین عاشق شدن و مرگ مگر 

فرقی هست؟ 

وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه...! 

 

کابوس امشبم شده ای تو ؛

 

دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد

و حال میگوید برو …

تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم ! 

 

 

نردبانی که به اندازه دلتنگیه من قد بکشد، 

پشت دیوار کسی یافت نشد،تکیه بر حسرت خود خواهم زد 

 

شاید وقت این هست که

 

حسرت ناراحت های شیرین با تو بودن را بخورم… 

 

اگر متوجه مقصودم نمی شوی بیا با هم سکوت کنیم. 

 

بگذار راز من، رازِ تو را لمس کند. شاید سکوتت شبیه سکوت من باشد. 

 

مرا به بوی خوشت 

 

جان ببخش و زنده بدار! 

که از تُ چیزی 

از این بیشتر نمی خواهم. ‎ 

 

چـــه شباهـــت عجیبـــی بیـــن ماســـت …

 

مـــن ” دل شکستـــه ام”

و تـــو “دل ” شکستـــه ای … 

 

چه جمع عاشقانه ای ست 

 

هر شب! 

حضور من وتو 

و آتشی که در 

درونم به پاست... 

 

عشق از همانجایی شروع شد که 

 

حالمان به هیچ چیز خوش نشد اِلا 

دوست داشتن ِ هم 

 

در حسرت ملاقات تو آواره ترینم

 

هرچند که تا خانه تو فاصله ای نیست… 

 

کابوس امشبم شده ای تو ؛

 

دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد

و حال میگوید برو …

تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم ! 

 

خیلی سخت نیست 

 

دوست داشتنِ کسی که دوستمان دارد 

ولی ما همیشه 

راه سخت تَر را بر می گزینیم 

و آن که دوستمان ندارد را 

دوست می داریم ... 

 

بین ما همه چیز تمام شده است 

غیر از یک چیز 

که من هنوز دوستت دارم... 

 

بگو چکار کنم؟

 

وقتی شادی به دُمِ بادبادکی بند است

و غم چون سنگی،

مرا در سراشیبِ یک دره دنبال می کند … 

 

من در رودخانه عشقت اروم و اهسته قایقم را میراندم 

 

قافل از این که پایان این روز زیبا به ابشاری سهمگین ختم میشود..نگران نیستم. 

حتی اگر از این ابشار سقوط کنم و زخمی و درمانده شوم،برکه ای آرام در انتظار من است 

 

جمله “بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …

من بی تو هنوز زنده ام ،

زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد ! 

 

دلبرا چون می روی 

 

دل می رود 

جان می رود 

گر نیایی بی گُمان، 

از عشق 

ایمان می رود 

 

و تو همانی 

 

که به شوقِ دیدنت 

حتی پَسِ همین قابِ عکس ! 

صبح را به خیر می کنم 

برای دنیا ...

 

 

عصر را با غزلِ چشم تـو 

می نوشم و باز 

مثل هر روز تو 

در همه شعرم هستی ...! 

 

غم انگیز است…

 

شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی

ببینی تاریکی

از جای خود تکان نخورده است ! 

 

بعضی از اشیا حس دارند …

 

گریه می کنند …

مثل بالش من …

هر شب غرق اشک است ! 

 

وقتی دستهـــایم را می گیرے 

 

و بہ_سینہ_می_فشارے 

دل دل زدن هاے مرا 

ڪنجشڪ ڪوچڪی می فهمـد 

ڪہ در دست پسرڪ بازیڪَوش 

بی قرارے می ڪند 

او براے رفتن 

من براے ماندن

 

بوسه هایت 

 

به وجدم مےآورد 

بےهیچ آتشے 

احساساتم رابه جوش مےآورد! 

طبق کدام قانون؟ 

نمےدانم 

امانیرویےکه از بوسه هایت 

به قلبم وارد مےآورد 

مقاومتم را صفرمےکند 

 

عآشقتـــ بودمـ 

 

عآشقتـــ موندمــ 

یآدتـــ بمـونہ ...این من بودمــ ڪہ پآیہ عشقمـون موندمــ 

 

کاش دنیا یکبار هم که شده

 

بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد

این بردهای تکراری برایش؟! 

 

چقد دردناکه …

 

آچار فرانسه همه باشی

وخودت گره های کور زندگیت رو با زور دندونات باز کنی 

 

دلم شادی می خواهد

 

وسعتش زیاد نیست

به اندازه کف دستانت

دستانم را بگیر 

 

از من خواست حلالش کنم

 

همان کسی که با بی رحمی محبت هایم را حرام کرده بود 

 

خیلی سخته که روز تولدت همۀ بهت تبریک بگن جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای 

 

 

فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای... 

 

اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم...و اشکهای 

خداحافظی را !! 

 

تو که میدانستی با چه اشتیاقی...خودم را قسمت میکنم 

 

پس چرا ...زودتر از تکه تکه شدنم...جوابم نکردی...برای 

خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !! 

 

بعضی وقتا مجبوری

 

تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی!

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن!

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری

خیلی ها دلتو بشکن و تو فقط “سکوت” کنی لیلا 

 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان: 

 

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم 

در سینه می تپید، 

دلم بود... 

نا مهربان.. خداحافظ 

 

بهترین دوست من آینه است

 

که وقتی من گریه میکنم

او نمیخندد. 

 

چقدر این صدا برایم آشناست!

 

صدای هق هق گریه آسمان را می گویم

صدای بارش باران را بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام!

صدایی است که رنگ تنهایی دارد و بوی فراق و درد دوری.

 

 

به قیمت سفید شدن موهایم اموختم که

 

ناله ام سکوت باشد!

گریه ام لبخند

و !

تنها همدمم خدا. 

 

سیگار بکش !

 

بغض کن

گریه کن!

دق کن

ولی

با آدم بی ارزش درد و دل نکن

 

منبع:نمناک

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied